پرسمان3 | |||
|
بچه هايي كه در كودكي مي ميرند در عالم محشر به چه صورتي محشور مي شوند با همان سني كه مرده اند؟آيا به بهشت مي روند؟ بر چه اساسي با آنها برخورد مي شود پاسخ: از قرآن و روايات مي توان استفاده كرد كه انسان ها در همان سني كه از دنيا رفته اند، محشور مي شوند(1) هرچند آيات قر آن به طور كلي به مطلب اشاره دارند ولي به ضميمه روايات مي تو ا نند دليلي بر موضوع باشند از باب نمونه به سه آيه اشاره مي شود موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب چرا امام حسين عليه السلام در روز عاشورا دعا نفرمودند تا باران ببارد ؟ پاسخ : طبق روايات شيعه ، دعاي حضرت نه تنها در مورد باران باريدن مستجاب مي گرديد ؛ بلكه اگر حضرت براي پيروزي ونصرت خويش نيز دعا مي كردند ، قطعا مستجاب مي شد ؛ اما : 1 - حضرت مي خواست در كربلا براي همه مسلمانان ، تسليم در برابر حق را به نمايش گذارد و درس عملي تسليم را تا ابد به مردم بياموزد . 2 – بناي حضرت بر اين بود كه در ماجراي عاشورا اسباب غير عادي را به كار نگرفته تا اين خود نيز درس ديگري براي مسلمانان شود تا وظيفه آناني را كه قادر به استفاده از اسباب غير عادي نيستند ، در برابر ظلم وستم مشخص كند
3- حضرت طبق روايات ، حضرت در ماجراي عاشورا ، در خواست فرشتگان و جنيان را براي ياري رد نموده و تمام آن ها را به مشيت الهي واگذار كردند . اين خود سبب نهايت مظلوميت براي حضرت شده و به همين جهت خبر شهادت آن حضرت در آن زمان كه وسائل اخباري محدود بود ، به سرعت پخش گرديد . موضوعات مرتبط: برچسبها: لعن در زيارت عاشورا چرا؟
اِ، اِ، چرا لعنت مي كني؟ دعوا شده، درست! فحش مي دي، درست! اما ديگه چرا لعنت مي كني؟! در فرهنگ ما، ناسزايي گويي، ناروا گويي و فحش دادن زشت و ناپسند است. اما نفرين كردن و لعنت نمودن بسيار سنگين تر است. همگي مي ترسيم نكند به لعنت و نفرين ديگران مبتلا شويم، حتي بدترين اين لعن و نفرين ها در حق پدر و مادر و خاندان افراد گفته مي شود. حتي پيامبر اسلام(ص) فرمودند ؛ خداوند مرا لعنت كننده نيافريد، بلكه مايه رحمت آفريد. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
سؤال : وقتي كه فردي براي امام حسين (ع) گريه ميكند بيشتر از روي دلسوزي و ناراحتي براي اتفاقات آن واقعه بزرگ است و از هيچ جهت نه الي الله است نه لله پس چطور است كه سينه زدن گريه كردن وحتي شركت كردن در اين مجالس انسان را صاحب ثواب ميكند? پاسخ: در ابتدا بايد گفت شرط ثواب در همه اعمال اين نيست كه بنده حتما در آن عمل قصد قربت كرده باشد . بلكه اعمالي نيز هست كه اگر بدون قصد قربت (البته وبدون قصد حرام) انجام شوند خداوند به آنها ثواب مي دهد . در قرآن كريم آمده است : موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب گناه چيست؟ «گناه» عملي است كه با اراده و رضايت الهي در تضاد بوده ، با ايجاد نوعي “ تاريكي" معنوي در نفس انسان، آدمى را از خداي متعال كه "نور" آسمانها و زمين است، دور مىسازد و به عبارت ديگر، موجب بازماندن وى از كمال و قرب به خدا مىگردد. تعيين اين كه چه چيزي گناه است و چه چيزي ثواب از طريق كتاب و سنت مقدور است، زيرا در بسياري از موارد، گناه بودن عملي قابل تشخيص عقلاني نيست و خداي متعال است كه اين موارد را به اقتضاي علم و حكمت مطلق خود، از طريق وحي و دين، براي بشر بيان نموده است. اقسام گناه: عالمان اسلامي گناهان را بر دو گونه تقسيم نموده اند: گناهان كبيره (بزرگ) و گناهان صغيره (كوچك).. اين تقسيم بندى از قرآن و روايات سرچشمه گرفته است ؛ در قرآن چنين مى خوانيم: اگر از گناهان كبيره اى كه از آن نهى شده ايد، اجتناب كنيد، گناهان كوچك شما را مى پوشانيم وشما را در جايگاه خوبى وارد مى سازيم . (نساء، 31) 1 و در جاى ديگر آمده است: و كتاب (نامه اعمال ) در آنجا گذارده شود، گنهكاران را مى بينى كه از آنچه در آن است ، ترسان و هراسناكند، و مى گويند: اى واى بر ما، اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى نيست ، مگر اينكه آن را شماره كرده است ؟ (كهف، 49) 2 و درباره ى بهشتيان مى خوانيم: مواهب آخرت ، جاودانه است براى آنانكه از گناهان بزرگ و كارهاى زشت پرهيز مى كنند. (شوري، 38) 3 از اين آيات به روشنى استفاده مى شود، كه گناهان ، دو گونه اند: كبيره و صغيره و همچنين استفاده مى شود بعضى از گناهان ، بدون توبه حقيقى بخشودنى نيست ، ولى بعضى از آنها بخشودنى است . امام على عليه السلام در گفتارى فرمود: گناهان بر سه گونه اند: گناه بخشودنى و گناه نابخشودنى و گناهى كه براى صاحبش ، هم اميد بخشش داريم و هم ترس از كيفر. سپس فرمود: اما گناهى كه بخشيده است ، گناه بنده اى است كه خداوند او را در دنيا كيفر مى كند و در آخرت كيفر ندارد. در اين صورت خداوند حكيم تر و بزرگوارتر از آن است كه بنده اش را دو بار كيفر كند. اما گناهى كه نابخشودنى است ، حق الناس است يعنى ظلم بندگان نسبت به همديگر كه بدون رضايت مظلوم بخشيده نمى شود. و اما نوع سوم ، گناهى است كه خداوند آن را بر بنده اش پوشانده ، توبه را نصيب او نموده است ، و در نتيجه آن بنده هم از گناهش هراسان است و هم اميد به آمرزش پروردگارش دارد، ما نيز درباره ى چنين بنده اى ، هم اميدواريم و هم ترسان . (بحار الانوار، ج6، ص29) 4 ملاك كبيره (بزرگ) بودن گناه: در قرآن مجيد و كلام معصومين (ع) كليه اعمالى كه گناه محسوب مىشود، بيان گرديده است ، منتهي كبيره بودن گناه، پيرو ملاك هايي است. در كتاب تحرير الوسيله امام خمينى قدس سره پيرامون معيار گناهان كبيره ، چنين آمده است :
1- گناهانى كه در مورد آنها در قرآن يا روايات اسلامى وعده ى آتش دوزخ ، داده شده باشد.
2- از طرف شرع ، به شدت ، از آن نهى شده است . 3- دلايلي وجود دارد كه معلوم مي شود آن گناه ، بزرگتر از بعضى از گناهان كبيره است . 4- عقل ، حكم كند كه فلان گناه، كبيره است . 5- در ذهن مسلمينِ پاى بند به دستورات الهى ، چنين تثبيت شده كه فلان گناه ، از گناهان بزرگ است . 6- از طرف پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) يا امامان (عليهم السلام) در خصوص گناهى تصريح شده كه از گناهان كبيره است موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
زنازاده چه گناهي دارد كه حرام زاده شده و از يك سري مزايا محروم شده است؟ امام صادق (ع) فرمودند: « عَلَامَاتُ وَلَدِ الزِّنَا ثَلَاثٌ سُوءُ الْمَحْضَرِ وَ الْحَنِينُ إِلَى الزِّنَا وَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَيْت. ــــــ ولد الزنا سه نشانه دارد بد اخلاقى با حاضران و اشتياق به زنا و دشمنى ما اهل بیت . » (امالى شيخ صدوق ،ص 338 )
رسول الله (ص) فرمودند: « مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى أَوَّلِ النِّعَمِ قِيلَ وَ مَا أَوَّلُ النِّعَمِ قَالَ طِيبُ الْوِلَادَةِ وَ لَا يُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ . ـــــ هر که ما اهل بیت را دوست دارد باید بر نعمت نخستین ، خدا را حمد گوید. گفته شد نعمت نخستین چیست؟ فرمودند: حلال زاده بودن ؛ که همانا ما را دوست نمی دارد مگر آنکه ولادتش پاک باشد.» (بحار الأنوار، ج27،ص146 )
« لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا طَيِّبُ الْمَوْلِدِ .ـــــ داخل بهشت نمی شود مگر آنکه ولادتش پاک باشد.» ( بحار الأنوار ، ج27 ،ص147)
على بن ابى طالب (ع) فرمودند: « نزديك كعبه نشسته بودم به ناگاه پير مردى را ديدم گوژپشت كه از شدّت پيرى ابروهاى او بر روى دو چشمش افتاده و عصایى بر دست و بُرنُس سرخى بر سر و لباس پشمينه ای در بر دارد. آن پیرمرد نزديك پيغمبر (ص) آمد در حالی در آن وقت پیامبر خدا پشت مبارك به كعبه داده و تكيه فرموده بود ، عرض كرد يا رسول الله دعا كن خداوند مرا بيامرزد! پيغمبر (ص) فرمود: اى پير مرد سعى تو بىثمر و عمل تو بی ارزش و گم است. چون پيرمرد مراجعت كرد ، پيغمبر (ص) به من فرمود يا ابا الحسن! او را شناختى؟ گفتم نه. فرمود: اين ابلیس لعين بود. على (ع) فرمود من از پی او دويدم تا به او رسيدم و او را بر زمين انداختم و بر روى سينهاش نشستم و دست بر گلويش نهادم تا او را خفه كنم به من گفت يا ابا الحسن چنين مكن! همانا من از مهلت داده شدگان هستم تا روز معلوم و معهود. يا على به خدا قسم كه البته من تو را دوست می دارم و کسی تو را دشمن ندارد مگر اينكه من با پدرش در مادرش شركت كردم و والد الزّنا شد. حضرت می فرمايد: من خنديدم و او را رها كردم.» ( بحار الأنوار ، ج27 ،ص149 )
امام صادق عليه السّلام فرمودند « لَوْ كَانَ أَحَدٌ مِنْ وَلَدِ الزِّنَاءِ نَجَا نَجَا سَائِحُ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا سَائِحُ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ كَانَ عَابِداً فَقِيلَ لَهُ إِنَّ وَلَدَ الزِّنَاءِ لَا يَطِيبُ أَبَداً وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ عَمَلًا قَالَ فَخَرَجَ يَسِيحُ بَيْنَ الْجِبَالِ وَ يَقُولُ مَا ذَنْبِي. ــــــ اگر بنا بود يكى از كسانى كه از راه زنا به دنيا آمده است، رهايى يابد، گردشگر بنى اسرائيل نجات مىيافت. از حضرت پرسيدند: گردشگر بنى اسرائيل كيست؟! فرمودند: عابدى بود (زنا زاده) که به او گفته بودند: زنا زاده هرگز پاك نمىشود و عبادتهاى او پذيرفته نیست.او چون اين مطلب را شنيد از شهر بيرون رفت و سر به كوه و بيابان گذاشت و مرتباً تكرار مىكرد: گناه من چيست؟! » (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،ص264 )
« عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا زَنَى الرَّجُلُ فَارَقَهُ رُوحُ الْإِيمَانِ قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَى وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ذَلِكَ الَّذِي يُفَارِقُه. ــــــــ عبد اللَّه بن بكير گفت: از امام محمد باقر عليه السّلام معنى اين سخن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را جويا شدم که:«هر گاه مردى زنا كند، روح ايمان از او كناره مىگيرد»، حضرت فرمودند: خدا فرمود:«آنان را به وسيله ی روحى از جانب خود تأييد كرده است»، اين همان روحى است كه از زناکار جدا مىشود. » (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ،ص 263 )
امام باقر عليه السّلام فرمودند: « إِذَا زَنَى الرَّجُلُ أَدْخَلَ الشَّيْطَانُ ذَكَرَهُ فَعَمِلَا جَمِيعاً وَ كَانَتِ النُّطْفَةُ مِنْهُمَا وَ خُلِقَ مِنْهُمَا وَ خُلِقَ مِنْهَا الْوَلَدُ وَ يَكُونُ شِرْكَ الشَّيْطَان. ـــــ هنگامى كه شخص مشغول به زنا است شيطان با او در عمل شركت جويد و هر دو با هم آن را انجام دهند و يك نطفه بيش نيست و فرزند از هر دو پيدا مىشود و اين شرك شيطان است. » (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ،ص 263 )
امام باقر عليه السّلام فرمودند:« لَبَنُ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ وَ الْمَجُوسِيَّةِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ لَبَنِ وَلَدِ الزِّنَا. ـــــــ شير زن يهودی و زن نصرانی و زن مجوسی (در حالت اضطرار) نزد من بهتر است از شير زن زناكار يا شير زنى كه خود از زنا متولّد گشته است.» ( من لا يحضره الفقيه ،ج3 ،ص479)
امام صادق عليه السّلام فرمودند:« إِنَّ نُوحاً ع حَمَلَ فِي السَّفِينَةِ الْكَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ وَ لَمْ يَحْمِلْ فِيهَا وَلَدَ الزِّنَا وَ النَّاصِبُ شَرٌّ مِنْ وَلَدِ الزِّنَا ـــــــ حضرت نوح عليه السّلام سگ و خوك را سوار كشتى كرد ولى زنازاده ای را راه نداد و ناصبى (دشمن اهل بيت عليهم السّلام) از زنازاده بدتر است.» (بحار الأنوار ، ج27 ،ص236 )
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب آيا وهابيت اعتقادي به منجي دارند ؟ پاسخ رويكرد وهابيت نسبت به مهدويت :
در رابطه با رويكرد وهابيت نسبت به مهدويت ، توجه شما را به اين نكته جلب ميكنم كه وهابيت و اهل سنت حدود 99 درصدشان در رابطه با مهدويت ، پنجاه ـ شصت درصد با شيعه هم عقيده هستند . يعني اينها معتقد هستند كه آقا رسول اكرم بشارت داده به وجود آقا حضرت مهدي سلام الله عليه كه آن نازنين وجود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد ؛ همان گونه كه از ظلم و ستم لبريز شده است . در اين زمينه ما اختلاف آنچناني با اهل سنت حتي با وهابيت هم نداريم . البته اگر فرصتي شد در رابطه با مهدويت نوعي و شخصي كه چه شاخصههاي دارد سر فرصت بحث خواهيم كرد .
نكتۀ جالب توجه اين است كه ابن تيميه ، بزرگ تئورين وهابيت هم وقتي در برابر انبوهي از روايات در صحاح سته و حتي در صحيح بخاري و مسلم در بارۀ حضرت مهدي مواجه ميشود ، صراحتاً ميگويد :
إن الأحاديث التي يحتج بها على خروج المهدي أحاديث صحيحة ، رواها أبو داود والترمذي وأحمد وغيرهم من حديث ابن مسعود وغيره .
منهاج السنة النبوية ، ج 4 ، ص211 .
احاديثي كه ميتوانيم احتجاج كنيم بر آن احاديث بر قيام حضرت مهدي ، اين احاديث صحيح هستند . اين روايات را ابو داود ، ترمذي و احمد نقل كردهاند .
خود آقاي ابن قيم ، شاگرد و ناشر افكار ابن تيميه هم در اين زمينه مفصل بحث كرده است و مي گويد احاديث مربوط به حضرت مهدي ، احاديث حسن و صحيح هستند .
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ 27 / 8 / 1391برچسب:ولي عصر (عج), ] [ ] [ مصطفی ]
[
آيا قرآن تحريف (كم يا زياد) شده است؟ پاسخ: قرآن كه 6236 آيه دارد، به همين صورتى كه امروز در دست ماست، از طرف خداوند نازل شده است، يعنى نه آيهاى به آن افزوده شده و نه كاسته شده است. اين مطلب مورد تأكيد علماى بزرگ اسلام (شيعه و سنى) است و كتابهاى متعددى هم در اين زمينه نوشته شده است. دلائل تحريف ناپذيرى قرآن 1. تواتر قرآن: وقتى قرآن به پيامبر (ص) نازل شد، پيامبر نيز براى مردم قرائت كرد. مردم آن را گرفتند و حافظان قرآن آن را حفظ كردند و نسل بعد از نسل به همان صورت اوليه به دست ما رساندند. بنابراين قرآن در هر نسلى توسط تعداد زيادى از قاريان و حافظان و مسلمانان خوانده و نقل شده است. مسلمانان به شدت به قرآن حساس بودند تا مبادا كلمهاى به آن افزوده يا از آن كم شود. امروزه در برخى از كشورها، مثل سودان بيش از يك ميليون حافظ قرآن هست. اين رويكرد در طول تاريخ هميشه بوده است و به آن در اصطلاح تواتر مىگويند؛ دليلى كه يقين آور است و قرآن با آن اثبات مىشود. 2. آيات قرآن: خداوند در سوره حجر با چند تأكيد فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» «1» ما خود ذكر- قرآن- را نازل كرديم و خودمان هم قطعاً آن را محافظت مىكنيم. برخى از علما با اين آيه استدلال مىكنند كه قرآن تحريف پذير نيست، چون چيزى كه خدا محافظ آن باشد تحريف ناپذير است. نكته: همان گونه كه گفتيم عمده دليل تحريف نشدن قرآن، بحث تواتر است. برخى اشكال كردهاند كه در اينجا مسئله دور در «استدلال به آيات قرآن براى تحريف قرآن» پيش مىآيد. برخى از علما هم تلاش كردهاند اين دور را به گونهاى حل بكنند، لذا دليل تواتر مىتواند به عنوان شاهد قابل قبول باشد. 3. اهتمام پيامبر (ص) و مسلمان به قرآن: پيامبر حتى نسبت به نوشتن قرآن بسيار حساس بود. هرگاه آيهاى نازل مىشد كاتبان وحى را فرا مىخواند تا قرآن را بنويسند، حتى با برخى كاتبان كه در نوشتن وحى سهلانگارىهايى داشتند، مثل عبدالله بن أبى سهل، برخورد مىكرد. حساسيت پيامبر و بعد از ايشان مسلمانها به نوشتن و حفظ قرآن از ضمانتهاى تحريف نشدن قرآن بود. معرفى چند كتاب در زمينه عدم تحريف: 1. البيان: آيت الله خوئى (ره) بحث تحريف ناپذيرى قرآن را به صورت مفصل با ادله مطرح كرده است. 2. صيانه القرآن عن التحريف: آيت الله معرفت. اين كتاب به زبان عربى است و به فارسى هم ترجمه شده است. 3. سلامه القرآن عن التحريف: دكتر نجار زادگان. 4. نزاهت قرآن از تحريف: حضرت آيه الله جوادى آملى. در اين كتابها تاريخچه بحث و دلائل علماى بزرگ از نگاه علماى بزرگ شيعه و أهل سنت به تفصيل مطرح شده است. مىتوان گفت: اتفاق علماى شيعه و اهل سنت بر تحريف نشدن قرآن است. __________________________________________________ (1). حجر/ 9. موضوعات مرتبط: برچسبها: نظم و ترتيب آيات قرآن از چه زمانى انجام شده و نام گذارى سورهها به چه صورت بوده است؟ براى روشن شدن پاسخ لازم است سه بحث را از هم جدا بكنيم؛ 1. چينش كلمات: اين چينش بر اساس وحى الهى است و اعجاز قرآن متوقف بر آن است، يعنى وقتى قرآن مىفرمايد «بسم الله الرحمن الرحيم»، چينش رحمان و رحيم پشت سر الله (اوّل رحمان بعد رحيم) به دستور خدا بود و پيامبر اسلام (ص) بر آن اساس براى مردم خواند. و اين قابل تغيير نبود. اگر بگوييم پيامبر واژهها را جا به جا كرد، اعجاز قرآن زير سئوال مىرود و اگر بگوييم مردم جا به جا كردند، موجب تحريف مىشود. 2. چينش آيات: چه شد كه مثلًا اوّل «بسم الله الرحمن الرحيم» گفتند بعد «الحمدلله رب العالمين» و ... چينش آيات در هر سوره به دلخواه مردم يا پيامبر بود يا به امر خداوند؟ بر اساس رواياتى كه نقل شده، اين چينش هم به دستور پيامبر اكرم (ص) و بر اساس وحى الهى بود. براى مثال، آيات سوره بقره در زمانهاى مختلف نازل شده و گاه پيامبر به امر خداوند به كاتبان وحى دستور مىداد: آيهاى را كه تازه نازل شده بود، در سورهاى ديگر يا بين آياتى ديگر قرار دهند. مثلًا به نقل برخى، آيه 281 سوره بقره «وَاتَّقُوْا يَوْمَاً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللّهِ» «1» كه بر پيامبر (ص) نازل شد؛ آخرين سوره نازل شده بر پيامبر در سوره بقره نيست. در روايات هم داريم كه هر سوره با «بسم الله الرحمن الرحيم» شروع مىشد و چون «بسم الله الرحمن الرحيم» بعدى نازل مىشد، معلوم شد ابتداى سوره بعدى است. اين روايات هم گوياى بحث ترتيب آيات است اين كه اين آيه در اين سوره باشد يا سوره بعدى. بنابراين جايگاه آيات بر اساس وحى الهى و دستور پيامبر (ص) مشخص مىشد و كاتبان وحى به دستور ايشان آيات را چينش مىكردند، حافظان وحى هم حفظ مىكردند و به صورت متواتر و نسل در نسل به ما رسيد. برخى از اين آيات عبارت است از: آيه تطهير، اكمال و ... جاى اين آيات به دستور پيامبر بر اساس حكمتهاى ويژه تعيين شده. هر چند در اين جا اختلاف نظرى هست؛ به هر حال به عقيده ما و بسيارى از مفسرين اعجاز قرآن متوقف بر چينش آيات است و اگر جا به جا شود، نظم سوره به هم مىريزد و نوعى تحريف معنوى و ترتيبى در قرآن ايجاد مىشود. 2. ترتيب سورهها: در بحث جمعآورى قرآن دو ديدگاه در مورد ترتيب سورهها مطرح مىشود. 1) جايگاه سورههاى قرآن در زمان پيامبر (ص) مشخص بود «1» و چينش قرآن فعلى كه از سوره حمد شروع و به سوره ناس ختم مىشود، به دستور پيامبر اكرم (ص) است. 2) برخى از محققان «2» و قرآن پژوهان بر اين باورند كه ترتيب سورهها و نام گذارى سورهها در زمان پيامبر (ص) تحقق پيدا كرده است. 3. چينش سورهها چون ضربهاى به جايى نمىزد، در زمان پيامبر (ص) مشخص نشد و چينش فعلى سورهها در زمان جمع آورى قرآن بعد از آن حضرت صورت گرفت، يعنى در زمان ابابكر و يك بار هم در زمان عثمان كه توحيد مصاحف صورت گرفت. «3» نامگذارى سورهها: سورهها ظاهراً در زمان پيامبر اكرم (ص) نامگذارى شدند. هر چند سورههاى قرآن امروزه بدين نامها مثل بقره، مائده و ... مشهور شده اند، در اوائل به اين صورت بود كه مىگفتند سورهاى كه در آن داستان گاو بنى اسرائيل آمده است و ... بعد كم كم گفتند سوره بقره، سوره آل عمران و ... در حقيقت مشهور شدن سورهها عموماً بر اساس محتواى آنها بود. برخى «1» خواستند بگويند نامگذارى سورهها توقيفى و غير قابل تغيير است، ولى قبول آن مقدارى مشكل است. __________________________________________________ (1). آخرين سوره نازل شده مائده يا نصر است __________________________________________________ (1). آيت الله خوئى (ره) و برخى قرآنپژوهان (2). آيت الله معرفت و برخى قرآن پژوهان (3). براى مطالعه بيشتر ر. ك به: التمهيد فى علوم القرآن، آيت الله معرفت؛ البيان فى تفسير القرآن، آيت الله خويى؛ پژوهش در تاريخ قرآن، دكتر حجتى. __________________________________________________ (1). البيان فى تفسير القرآن، ص 69. موضوعات مرتبط: برچسبها: چرا گواهى دو زن برابر گواهى يك مرد است؟ پاسخ: قرآن به طور صريح و آشكار دليل و فلسفهى دو شاهد زن را در آيهى 282 بقره بيان مىكند و مىفرمايد: «... وَاسْتَشْهِدُوا شَاهِدَيْنِ مِن رِجَالِكُمْ فَإِن لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى ...» «و دو نفر از مردان (عادل) خود را بر اين حق، شاهد بگيريد، و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن، از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد. دو زن، بايد با هم شاهد قرار گيرند، تا اگر يكى انحرافى يافت ديگرى به او يادآورى كند ...» در برخى تفاسير در جواب- اينكه چرا شهادت دو زن معادل يك مرد شمرده شده است؟- آمده: اين بدان علت است كه زن موجودى است عاطفى و احياناً ممكن است تحت تأثير قرار گيرد، لذا يك نفر ديگر به او ضميمه شده تا از تحت تأثير قرار گرفتن او جلوگيرى كند. (ان تَضل احداهما فتذكّرَ احداهما الأُخرى) «1» در تفسير نور نيز چنين آمده: «دو زن به جاى يك مرد، يا به خاطر روحيهى ظريف و عاطفى آنهاست و يا به خاطر آن است كه معمولًا زنان در مسائل مالى و اقتصادى حضور فعالى ندارند، لذا به علت ارتباط كم، اطمينان كمتر [و احتمال خطا هم بيشتر] است.» «1» از كلام مفسران بدست مىآيد كه: با توجه به ساختار وجودى زنان كه داراى عاطفه و احساسات لطيف، و مهربانىِ خاص مىباشند. [كه اين ويژگىها لازمهى يك مربى نمونه و مدير داخلى خانواده مىباشد] و از طرفى چون كمتر از مردان در اجتماع وتنگناهاى جامعه حضور دارند از اين رو زمينه اينكه تحت تأثير عواطف و احساسات قرار گيرند در وجود آنها بيشتر است به همين خاطر اگر شاهدان زن دو نفر باشند لغزش آنها نيز كمتر مىشود. يادآورى: اين حكم فقهى نه تنها عيبى بر زنان به شمار نمىآيد بلكه به نظر مىرسد كه خداوند متعال با توجه به موقعيت و روحيات حساس زنان اين حكم را وضع كرده تا بار مشكلات لغزش در شهادت را از دوش او بردارد تا بهداشت روانى و امنيت خاطر او در خانواده و جامعه بيشتر تأمين شود. چرا كه بار سنگين لغزش و پشيمانى بعد از شهادت غيرواقعى از دوش او برداشته مىشود و بديهى است كه زنان هر چه كمتر در، چنين صحنههايى [/ درگيرىها و مشاجرات و ...] مداخله، و حضور پيدا كنند از تعادل روانى بيشترى برخوردارند. و در سايه تعادل روانى و آرامش خاطر است كه يك زن مىتواند به مديريت خانواده به ويژه تربيت فرزندان برتر [/ مسئوليت بسيار مهم واصلى] بپردازد. تذكر: «اسلام» يك «دين كامل» و جهانى است و بايد از همهى جوانب به آن نگاه كرد و نظر داد، نه فقط يك مورد و از يك زاويه، مثلًا همين شهادت كه در كتابها از جنبههاى مختلف بررسى شده كه يكى از آنها از جنبهى فقهى مىباشد؛ در كتابهاى فقهى آمده كه حقوق بر دو قسم است: «حقوق الهى» و «حقوق افراد» و با تقسيماتى كه اين حقوق دارند براى اثبات بعضى از آنها فقط بايد شاهدان مرد باشند؛ و بعضى از آنها شاهد «مرد و زن» با هم لازم است ضميمه شوند؛ و بعضى از آنها شهادت و شاهد بودن زن فقط پذيرفته است مثل ولادت و ... «1» پس ما بايد در احكام و قوانين دينى «مجموع» را در نظر بگيريم. و معلوم است كه در موارد مذكور شهادت زن يا مرد، دليل بر برترى هيچ كدام نيست. __________________________________________________ (1). تفسير نمونه، ج 2، ص 287، ذيل آيهى 282 بقره __________________________________________________ (1). تفسير نور، ج 1، ص 568، ذيل آيهى 282 بقره __________________________________________________ (1). ر. ك: تحرير الوسيله حضرت امام خمينى (ره) ج 2 كتاب شهادات موضوعات مرتبط: برچسبها: چرا بيشتر سرگذشت پيامبران خاورميانه در قرآن آمده است؟ علاوه بر مطالبى كه در پاسخ چند پرسش قبل گذشت اضافه مىكنيم كه در اين مورد چند نكته وجود دارد: 1. رعايت مخاطب اوليه: وقتى شخصى مىخواهد مردم را هدايت و تربيت كند بديهى است كه تا آنجايى كه ممكن است بايد مطالبى را بيان كند كه مردم تا حدودى آشنايى قبلى نسبت به آن مطالب داشته باشند. به عنوان مثال: اگر معلمى بخواهد به قصد هدايت و تربيت افراد، داستانهايى را از كشورها يا قارههاى دور مانند يونان بيان كند، براى اينكه به نتيجه تربيتى و هدايتى خود برسد لازم است اول يونان و مردم آن و قهرمانهاى داستان را معرفى كند سپس به بيان داستان بپردازد آنگاه منتظر نتيجه مطلوب باشد. كه در اين صورت، دسترسى به نتيجهى تربيتى طولانى مىشود و خيلى از هدف دور مىشويم. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب آيا اعمال پدر و مادر در نسلهاى بعد اثر دارد و اين تأثير با عدالت سازگار است؟ چرا اگر گذشتگان ما، كار خوب يا بد انجام داده باشند نتايج آن كارها در اين دنيا به ذريهى او مىرسد؟ آيا اين مطلب با عدالت خداوند در تناقض نيست؟ در صورت عمل بد آنها وظيفهى ذريهى آنها چيست تا در امان باشند؟ پاسخ: تأثير اعمال پدر و مادر در نسل آينده: در پاسخ، نظر شما را به نكات زير جلب مىكنيم: 1. اصل اثرگذارى اعمال پدران بر فرزندان در دو بخش «جسمى» و «روحى» از جمله خبرهايى است كه قرآن و روايات ما را به آن رهنمون فرمودهاند؛ «1» دانشمندان علوم تجربى نيز در برخى جهات به همين نتيجه رسيدهاند. 2. لازم است بدانيم كه «آثار اخروى» اعمال انسانها به هيچ وجه به شخص ديگر نمىرسد اما آثار دنيوى اعمال در صورت مشيت الهى و خواست خداوند با عنوان «نعمت بخشى» و يا «عذاب» و يا «امتحان» به شخص ديگر مىرسد همانگونه كه علامهى طباطبايى در ذيل آيهى 9 از سورهى نساء فرمودهاند. «1» 3. دقت در اين مطلب لازم مىنمايد كه تأثيرگذارى، ريشه در اختيار انسانها دارد و لذا انسانهاى خوب و پرهيزكار آثار خوبى را در فرزندان و ذريهى خود بر جاى مىگذارند و انسانهاى بدكردار و بىمبالات بر اثر سوء اختيار تأثيرات ناگوارى را در نسل خود بر جاى مىگذارند، با اين حال ما با دو دسته از تأثيرات روبهرو خواهيم بود. 1. تأثيرات خوب 2. تأثيرات بد. يعنى همانطور كه به افراد «تاثيرات بد» منتقل شده، «تاثيرات خوب» را نيز به ارث بردهاند، و سرّ اين نقل و انتقالها نيز در نظام «عِلّى و معلولى» هست كه حاكم بر پديدههاى اين جهان است. «2» 4. ولى آنچه مهم است اين است كه اين تأثيرات منفى و بد، جزئى و سطحى مىباشد و آنقدر بزرگ نيست كه غيرقابل تغيير باشند. به عبارت ديگر مثلث شخصيت انسان از سه ضلع «اراده»، «محيط» و «وراثت» تشكيل شده است. كه «اراده» نقش مهم و اصلى را بازى مىكند و مىتواند آثار محيط و وراثت را از بين ببرد و وضعيت را به نفع انسان رقم بزند. چنانچه همسر فرعون با اراده قوى توانست در محيط فاسد بر مشكلات فائق آيد و رستگار شود. از اين رو با توجه به مطالب فوق مىبينيم: اثراتى كه از گذشتگان به ما رسيده «تنها» سبب، براى «شقاوت» و «سعادت» انسان نمىباشد. بلكه اين آثار در وجود انسان فقط «زمينهاى» است براى شقاوت و سعادت كه تغيير و درمان آن ممكن مىباشد. و زحمتهايى كه براى تغيير يا درمان اين آثار منفىِ موروثى متوجه انسان مىشود، خداوند بدون مزد و پاداش نمىگذارد. لذا انسانى كه از گذشتگانش صفت بُخل به او رسيده، وقتى با خود مبارزه مىكند و انفاق مىكند اجر و منزلت و پاداش او نزد خدا، از ديگران بيشتر است. و همين طور در مورد آثار ديگر. و به همين ترتيب انسانى كه از پدر و مادر فاسد و گناهكار به دنيا آمده و در محيط فاسد زندگى كرده و مرتكب گناه شده، روز قيامت عذاب او كمتر است از شخصى كه از پدر و مادر صالح و در محيط سالم بدنيا آمده ولى مرتكب گناه شده است. ولى به هر حال عذاب دارد، چون خداوند به او اراده داده بود و مىتوانست بر آثار «وراثت» و «محيط فاسد» خود غلبه كند. از آنچه گذشت معلوم شد: شخصى كه در خانوادهى فاسد به دنيا آمده با شخصى كه در خانوادهى صالح به دنيا آمده هر دو در پيشگاه خدا مسئولند و مؤاخذه مىشوند ولى اين مؤاخذه به طور يكسان نمىباشد تا عدالت خدا زير سوال برود. بلكه هر كدام نسبت به امكانات و موهبتهايى كه خدا به آنها داده (مثل پدر و مادر صالح و ...) مسئول مىباشند و بايد پاسخگو باشند و اين است «عدل الهى». __________________________________________________ (1). در قرآن كريم مىتوانيد به آيهى 9 از سورهى نساء و آيهى 80 و 82 از سورهى كهف و تفاسيرمربوط به آن رجوع فرماييد __________________________________________________ (1). الميزان، ج 13، ذيل آيه (2). براى اطلاعات بيشتر در مورد نظام على و معلولى (علت و معلول) مىتوانيد رجوع فرماييد به كتبى كه در پايان بحث معرفى مىشود موضوعات مرتبط: برچسبها: آفرينش آدم و حوا چگونه و از چه چيزى بوده است؟ پاسخ: بر اساس آيات متعدد قرآن كريم، آدم و حوا، كه والدين ما محسوب مىشوند از خاك و آب و يا، به عبارت بهتر از گِل، خلق شدند. در برخى آيات مىخوانيم: «فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن تُرَابٍ» «1» در برخى ديگر آمده: «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً» «2» و در برخى ديگر «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِن طِينٍ» «3» آفرينش حضرت آدم و حوا از آب و خاك و يا همان گل صورت گرفته و اگر مىبينيم كه در قرآن، اين معنا در مورد همهى انسانها بكار رفته، ممكن است به خاطر موارد زير باشد: الف: ممكن است منظور از آب چنين باشد: 1. نطفه كه به صورت مايع موجود است؛ 2. همان آبى كه با خاك مخلوط مىشود؛ 3. يا به خاطر اينكه بيشتر حجم بدن ما از آب تشكيل مىشود. گفتهاند كه از آب خلق شدهايم. «4» در ذيل آيهى 45 از سورهى نور آمده است اولين موجودى كه خلق شد، آب بود و ساير موجودات از آب آفريده شدند. «1» ب: ممكن است منظور از خاك چنين باشد: 1. در آيات، به منشأ دور آفرينش اشاره شده نه منشأ نزديك آن، يعنى مبدأ تمام غذاهايى كه مىخوريم از زمين است و زمين نيز خاك است. آنچه مىخوريم تبديل به نطفه مىشود و در خلقت بكار مىرود. 2. يا اينكه آدم عليه السلام از خاك آفريده شد و ما فرزندان اوئيم پس منشأ ما نيز خاك است. «2» و جالب اين است كه صاحبنظران گفتهاند: تمام عناصر موجود در بدن انسان (آهن، كلسيم و ...) در خاك نيز موجود است. معرفى كتاب: براى مطالعه كتب زير معرفى مىشود: 1. جلد اول معارف قرآن آيتاللَّه مصباح يزدى، فصل انسانشناسى؛ 2. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن دكتر محمدعلى رضائىاصفهانى؛ 3. تفاسير قرآن مانند تفسير نمونه: ذيل آيات اشاره شده به خلقت آدم. __________________________________________________ (1). حج 5، روم 20، فاطر 11، غافر 67، آل عمران 59 (2). فرقان 54، نور 45، انبياء 30 (3). انعام 2، سجده 7، صافات 11، اعراف 12، اسراء 61 (4). تفسير نمونه، ج 15، ص 126 موضوعات مرتبط: برچسبها: با توجه به عالم ذر، آيا انجام تكليف و بندگى ما لازم است؟ آيا اين تفكر صحيح است كه بگوييم چون در عالم ذر خداوند در مورد انسانها به نتيجه رسيده و دنيا را فقط به اين دليل آفريده كه ما بفهميم، (مانند معلم و دانشآموز و امتحانات آخرترم) پس آيا اين درست است كه بگوييم ما اينها را قبول داريم پس ديگر نيازى به اين بندگىها در دنيا نيست؟ پاسخ: براى پاسخ به اين پرسش، اول بايد ديد «هدف خلقت انسان» چه بوده و اين كه اصلًا چرا خدا انسانها را خلق كرد؟ و بعد با توجه به «هدف خلقت»، ببينيم آيا اعتقاد به عالم ذر كافى است يا خير؟ نگاهى گذرا به هدف خلقت در قرآن برخى آيات، هدف آفرينش را «آزمايش و امتحان» «1» انسانها معرفى كردهاند. بعضى آيات، هدف آفرينش را پيدا كردن «علم و آگاهى» «2» از قدرت خدا مىدانند. و آياتى نيز هدف آفرينش را «عبوديت و بندگى» «3» معرفى كردهاند. برخى آيات، هدف آفرينش را رسيدن به «رحمت الهى» «1» عنوان كردهاند. با دقت در هدفهايى كه قرآن و روايات براى آفرينش بيان كردهاند درمىيابيم كه شايد به ظاهر، اين هدفها با هم مختلف باشند ولى در واقع هر كدام مقدمهاى براى ديگرى است، يعنى «علم و دانش» و «امتحان و آزمايش» هدفهايى هستند كه در مسير «عبوديت» قرار مىگيرند و «رحمت واسعه» خداوند نتيجهى اين عبوديت است كه به «قرب الهى» منتهى مىشود. حال با توجه به اين مقدمه، به پاسخ مىپردازيم: پيمان ما با خداوند در عالم ذر طبق آيه 172 سورهى اعراف به اين صورت است كه ما در عالم ذر به پرسش خداوند كه فرمود: «الَسْتُ بِرَبُكُمْ» (آيا من پروردگار شما نيستم) پاسخ داديم «بَلى». يعنى قبول داريم كه تو پروردگار و آفرينندهى ما هستى (سرچشمهى هستى تويى). اما سخن در اينجاست كه فقط «گفتن» و جواب مثبت دادن، «ملاك» نيست، بلكه خداوند به انسان فرصتى داده و او را در ميدان انواع آزمايشات و امتحانات قرار داده تا معلوم شود كه او در پايبندى به توحيد چقدر استقامت دارد. و جوابى كه در عالم ذر به خداوند داده است اين «معلوم شدن»، براى ما انسانهاست و اما براى خدا به اين معنا نيست كه خداوند نمىداند، بلكه خداوند در مورد انسانها و همه موجودات همه چيز را مىداند و اين موضوع به بحث علم در مرحله ذات و يا همان علم ذاتى خداوند مربوط مىشود و چون خداوند عالم به كل مخلوقات و احوال مخلوقات از ازل تا ابد است مىتوان پذيرفت كه خداوند مىداند چه تعداد از انسانها بهشتى، و چه تعداد جهنمى هستند. بعلاوه و مهمتر از همه اين كه، اگر خداوند براساس علم خودش، بهشتيان را به بهشت و جهنميان را به جهنم ببرد و اصلًا در اين دنيا نياورد و فرصت انجام عمل خوب و يا بد را به آنها ندهد، خلاف حكمت خود و هدف خلقت انسان عمل كرده است و ممكن است جهنميان به خداوند شكوه كنند كه: «چرا به ما فرصت انجام عمل ندادى؟ چه بسا عمل خوب انجام مىداديم و بهشتى مىشديم» كه اين شكوه و خواسته آنان هم حق است. اما بعد از مقدمات فوق جواب اصلى پرسش را اين طور بيان مىكنيم كه درست است كه در نزد علم ذاتى پروردگار مقصد انسانها و بلكه تمام موجودات مشخص شده است اما اين يك بُعد قضيه است و بُعد ديگر آن اعمال و رفتار ما انسانهاست كه مىتواند بهشت و يا دوزخ را براى ما رقم بزند، اين دو بُعد، در به مقصد رسيدن انسان، همراه هم هستند. و همان طور كه از آيه استفاده مىشود اين دنيا همان جايى است كه خداوند به ما فرصت عمل و بندگى داده تا انسانها به پرسش خداوند در عالم ذر البته در «غالب عمل» كه بسيار مهمتر و فراتر از «گفتن» و اعتقاد پيدا كردن است جواب مثبت دهيم. و لباس «عمل» به قامت «قول» خود بپوشانيم. به عبارت ديگر اين «عمل و بندگى» در كنار «اعتقاد صحيح» است كه انسان را بهشتى و يا جهنمى مىكند، و اين دنيا محل عمل است تا اين كه هر انسانى با عمل خود به سرمنزل مقصود برسد و نهايتاً به كمال قُرب الهى رهنمون گردد. اگر فقط صرفِ اعتقاد پيدا كردن و آن هم در عالم ذر باشد كه انسان در آنجا هيچ راه كمال نپيموده و تلاشى براى رسيدن به خدا نكرده است و انتظار اين كه به بهشت برود، خيالى بيش نيست. چنين شخصى به مانند كسى است كه به واجب بودن نماز اعتقاد دارد و مىداند كه در سايه نماز بقيهى اعمال و واجبات هم مقبول درگاه خداوند واقع مىشود، اما اين شخص نماز نمىخواند و از بهجا آوردن آن روى گردان است چنين شخصى هيچ گاه نبايد آرزوى بهشت را بكند. چرا كه بهشت را به «بهاء» دهند نه به «بهانه»! و بهاء همان عمل صالح و نيكوست. __________________________________________________ (1). ملك/ 2 و هود/ 7 (2). طلاق/ 12 (3). ذاريات/ 56 __________________________________________________ (1). هود/ 119- 118 موضوعات مرتبط: برچسبها: مقصود از عالم ذر چيست؟ پاسخ: آياتى از قرآن كريم به پيمانى كه خداوند از انسانها گرفته، اشاره كرده است، اما مهمترين اين آيات كه مفسران نيز به تبيين و توضيح اين پيمان پرداختهاند آيات 172- 174 سورهى اعراف مىباشد. مهمترين پرسش كه در اينجا مطرح است اين است كه اين «ظهور» و «بروز» كى واقع شده؟ وبه چهصورت انجام گرفته است؟ وخلاصه منظور از «عالم ذر» چيست؟ در پاسخ به اين سؤال و شرح عالم ذر و تفسير آيه فوق حداقل شش قول وجود دارد كه هر كدام را جمعى يا بعضى از دانشمندان اسلامى پذيرفتهاند: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ 26 / 8 / 1391برچسب:عالم ذر , ] [ ] [ مصطفی ]
[
معناى جزء، حزب، ركوع در قرآن چيست؟ پاسخ: براى قرآن تقسيمات مختلفى ذكر شده است از جمله اين تقسيمات جزء، حزب، خُمس، عُشر و ركوع است كه هر يك را به طور مختصر توضيح مىدهيم: 1. «جزء»: قرآن كريم داراى سى جزء است كه تقريباً هر جزء، با جزء ديگر از نظر طول برابر است. اين تقسيم بندى را براى آنكه قرائت روزانه قرآن آسان باشد انجام دادهاند. در قرآن رسمى جهان اسلام كه به خط عثمان طه است هر جزء، در حدود 20 صفحهى پانزده سطرى آورده شده است كه مجموعاً 604 صفحه مىباشد. 2. «حزب»: هر جزء از اجزاى سىگانهى قرآن، 2 يا 4 حزب و كل قرآن 60 يا 120 حزب است. 3. «خُمس و عُشر»: هر پنج آيه را خمس [خ] و هر ده آيه را عشر [ع] تقسيم كردهاند و اين عمل را تخميس و تعشير مىگويند. به اين تقسيم بندىها در حاشيهى قرآن اشاره شده است. «1» 4. «ركوع»: از جملهى اين تقسيمبندىها ركوعهاى قرآن است. ركوعها، بر خلاف ساير تقسيمبندىهاى قرآنى، طول و اندازهى مساوى و معين ندارند، بلكه هر ركوع فرازى چند از آيات قرآن مجيد است كه معمولًا داراى محور موضوعى واحد مىباشد. براى مثال آيات 30 تا 37 سورهى مباركه بقره يك ركوع از قرآن مجيد مىباشد، كه داستان خلقت حضرت آدم عليه السلام را بيان مىكند. شيعيان در نمازها بعد از قرائت حمد يك سوره كامل مىخوانند اما برخى مذاهب اسلامى در ركعات نماز پس از قرائت حمد، يك ركوع از قرآن مىخوانند و نامگذارى ركوع نيز به همين موضوع بر مىگردد. در قرآن براى نشان دادن پايان هر ركوع از حرف (ع) استفاده شده است. عدد ركوعات قرآن طبق نظر مشهور 540 فقره است. «1» __________________________________________________ (1). تقسيمبندىهاى مختلفى كه ذكر شد هر كدام مىتواند براى هدفى خاص مثل راحت شدن قرائت و قرائت روزانه يا براى آسان شدن آدرس دهى در قرآن يا براى وصول و پيدا كردن سريع يك سوره يا آيه باشد __________________________________________________ (1). مجله ركوع: تأليف واحد پژوهشى مجمع قرآن مشكوة 1379 موضوعات مرتبط: برچسبها: علت تكرار برخى از آيات قرآن برخى از آيات قرآن مانند آيات مربوط به ميهمانان حضرت ابراهيم در چند سوره از قرآن تكرار شده علت اين تكرار چيست؟ يا عبارت «وَيَقُولُونَ مَتَى هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» زياد تكرار شده؟ اين همه تكرار به چه علت است؟ پاسخ: در مورد مطالب، واژهها و كلماتى كه در قرآن تكرار شده مانند سوره الرحمن كه آيهى «فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» «1» چندين بار تكرار شده يا داستان حضرت موسى و حضرت آدم عليهما السلام و همچنين داستان ميهمانى حضرت ابراهيم و نيز آيهى «يقولون متى هذا الوعد»» كه در چند جاى قرآن آمده است در اين زمينه مفسران دو ديدگاه دارند: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب استخاره چيست و آيا استخاره با قرآن صحيح است؟ در مورد استخاره روايات متعددى داريم از جمله در روايتى از امام صادق عليه السلام حكايت شده است كه: اگر كسى بدون استخاره وارد كارى شود و مورد ابتلاء و امتحان و در معرض مشكلات قرار بگيرد پاداش به او داده نمىشود. «1» يا در روايت ديگرى حكايت شده: «از شقاوت و بدبختى است كه كسى عملى انجام دهد و استخاره از خدا نكند.» با اين حال لازم است بررسى شود مفهوم استخاره چيست؟ آيا منظور از استخاره در روايات همين استخارهاى است كه امروزه مشهور و مصطلح است كه با «تسبيح» يا با «قرآن» انجام مىدهيم. يا اينكه منظور از استخاره در روايات چيز ديگرى است؟! موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب آيا وجود اختلاف قرائتها به معناى تحريف قرآن است؟ پاسخ: براى رسيدن به پاسخ بايد به چند نكته توجه داشته باشيم. 1. قرائت چيست؟ و با قرآن چه تفاوتى دارد؟ در مورد قرآن سه چيز داريم: 1. قرآن: همان است كه از طريق وحى به پيامبر رسيد و حضرت تلاوت كرد. و به صورت متواتر به دست ما رسيد. 2. مكتوب قرآن: نوشته قرآن كه از روى آن مىخوانيم. نوشته و خط قرآن در طول تاريخ تغييراتى داشته است، مثلًا خط كوفى بود، نسخ شده و ... اينها تغييراتى است كه در خط به وجود آمد. اختلافاتى هم كه امروزه در برخى از كلمات و نوشتهها هست، سير طبيعى خود را دارد، منتها اين مسئله ملاك قرآنيت چيزى نمىشود؛ هرچند چيزى كه ميان مردم به عنوان قرآن مشهور است، همين مكتوب فعلى است اين مكتوب حاكى قرآن است و قرآن، اصل آن چيزى است كه پيامبر تلفظ كرد و به صورت متواتر به ما رسيده است. 3. قرائات قرآن: يعنى نحوههاى تلفظ و گويش. نحوههاى بيان و گويش قرآن كه گاه در اثر اختلاف لهجهها به وجود آمده، بعضاً به خاطر بعضى گرايشات خاص قاريان قرآن يا روايتهاى مختلفى بود كه از صحابه نقل شده بود. ابن مجاهد قرائاتى را كه در مورد قرآن به وجود آمده بود، در 7 قرائت مشهور جمع آورى كرد كه بعداً 10 و 14 قرائت مشهور شد. اين قرائات كه معمولًا غير از گويش معمولى قرائات متواتر مسلمانان است، اشكالاتى دارد، از جمله: 1. سند قرائات مشكل دارد. آيت الله خوئى «1» در البيان و ديگران با بررسى نشان دادهاند كه سند اينها معمولًا مشكل دارد؛ مگر برخى از موارد. 2. بر فرض صحت اسناد، خبر واحد هستند. ما مىدانيم كه خبر واحد، خبر ظنى است و قرآن به وسيله ظن اثبات نمىشود؛ بلكه به وسيله يقين (تواتر) اثبات مىشود. قرائتى هم كه امروزه در جهان اسلام عموميت دارد (حفص از عاصم) خبر واحد است، هرچند به اميرالمؤمنين (ع) و عثمان مىرسد و شيعيان و اهل سنت قبول دارند، البته در برخى كشورهاى شمال افريقا و ... قرآن را علاوه بر قرائت فوق به قرائتهاى ديگر مىخوانند. قرائت حفص از عاصم متواتر نيست و سندش هم حداكثر ظن آور است و آنچه موجب شد اين قرائت پذيرفته شود، توافق بيشتر اين قرائت با قرائت متواتر مسلمانان است، بنابراين قرائات هيچ اعتبارى ندارند. به عبارت ديگر قرآن بودن به وسيله شقّ اول (الفاظى كه از پيامبر به صورت متواتر نقل شده است) ثابت مىشود؛ نه به وسيله قرائات قرآن، لذا مفسران قديم به قرائات توجه مىكردند، چون در جامعه خيلى رواج داشت. گاهى اوقات هم استدلالهاى متفاوتى بر قرائات مىشد. مثلًا در مجمع البيان بحث قرائات را مىآورد و بعد به توجيه و دلائل آن را مىپردازد، ولى مفسران اخير چون قرائات را حجت نمىدانند، در تفسير به بحث قرائات توجه نمىكنند. مثلًا در كل 27 جلد تفسير نمونه يكى دو مورد بيشتر به اختلاف قرائات توجه نشده است. نكته: با توجه به آنچه گفتيم، ترويج اين قرائات توسط برخى قاريان درست نيست و بايد توجه بكنند كه اين قرائات متواتر نيست و قرآن با آن ثابت نمىشود و ترجمه و تفسير قرآن هم بر اساس قرائات مذكور درست نيست. رابطه اختلافات قرائات با تحريف قرآن با توجه به اينكه اين قرائات غير از قرآن است، اختلاف در قرائات به معناى اختلاف در قرآن نيست، چون قرائات غير از قرآن است. اختلافات قرائات تنها يك بحث علمى است و در مباحث علوم قرآن هم بيشتر به عنوان تاريخ علم مطرح است. اختلاف قرائات گاهى اوقات با اختلاف در معنا منتهى مىشود، مثلًا بر اساس خبر متواتر و يقين آور در سوره حمد «مالك يوم الدين» مىگوييم، ولى برخى به جاى مالك (صاحب اختيار) ملك (پادشاه) قرائت كردهاند. __________________________________________________ (1). البيان فى تفسير القرآن، ص 151. موضوعات مرتبط: برچسبها: چرا خدا در مورد خود به جاى «من» از «ما» استفاده مىكند، مثلًا مىفرمايد ما زمين را آفريديم؟ پاسخ: در آيه 16 سوره انبياء مىخوانيم: «وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ؛ «1» و آسمان و زمين، و آنچه را در ميان آن دو هست به بازيچه نيافريديم.» «إِنَّا انزَلْنَاهُ فِى لَيْلَهِ الْقَدْرِ؛ «2» در حقيقت ما آن (قرآن) را در شب قدر ( اندازه زنى) فرو فرستاديم.» چنين كاربردى دو نكته مىتواند داشته باشد: 1. براى احترام و بيان عظمت: مثلًا بزرگان مىگويند «ما اين كار را كرديم.» گاهى هم ديگران در مورد بزرگان تعبير جمع به كار مىبرند. 2. استفاده از عوامل واسطه: براى مثال وقتى خدا مىخواهد قرآن را نازل بكند، از فرشتگان الهى استفاده مىكند، لذا مىفرمايد ما قرآن را نازل كرديم، يعنى من و فرشتگان. در مورد آفرينش هم درست است كه خلق كار خداست؛ اما گاهى ممكن است خدا در آفرينش برخى موجودات افراد يا وسائلى را به كار گرفته باشد، لذا مىتواند تعبير «ما» به كار ببرد. __________________________________________________ (1). انبياء، 16 (2). قدر، 1. موضوعات مرتبط: برچسبها: منظور از آيه «اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» چيست؟ پاسخ: خداوند مىفرمايد: «اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاهٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُبَارَكَهٍ زَيْتُونَهٍ لَّا شَرْقِيِّهٍ وَلَا غَرْبِيَّهٍ ...؛ «1» خدا نورِ آسمانها و زمين است؛ مثال نور او همانند چراغدانى است كه در آن چراغى باشد، كه [آن] چراغ در بلورى است- [آن] بلور چنانكه گويى سيارهاى درخشان است- (و اين چراغ با روغنى) از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى و نه غربى است، افروخته مىشود؛ نزديك است روغنش روشنى بخشد، و گر چه هيچ آتشى بدان نرسيده باشد. (اين) نورى است بر فراز نور، خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) به نور خود راهنمايى مىكند؛ و خدا براى مردم مَثلها مىزند و خدا به هر چيزى داناست.» در اين آيات براى بيان مقصود، از ادبيات كنايى استفاده شده است. بايد نور، خداوند و نسبت اين دو را بشناسيم تا معناى آيات روشن بشود. نور مادى خودش روشن و براى اشياى ديگر ظاهر كننده است، ولى خدا جسم نيست. بنابراين نمىتوانيم بگوييم او از جنس نور است. پس «اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» كنايه از زيبايى است، چون نور زيبا و سرچشمه زيباييهاست. خدا هم همينگونه است. بالاترين سرعت حركت از آن نور است. نور وسيله مشاهده موجودات، پرورش دهنده گياهان، عامل پيدايش رنگ، منشأ انرژيهاى موجود در زمين، نابود كننده ميكروبها، هدايتگر مسافران و گمشدگان و ... است. خدا هم از اين جهات به نور تشبيه شده است كه وجود موجودات نيكو در پرتو او معنا پيدا مىكنند، سرچشمه همه زيباييهاست و ... «1» تشبيه به نور در قرآن و روايات: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ 26 / 8 / 1391برچسب:اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ,كَمِشْكَاهٍ,زُجَاجَهٍ , ] [ ] [ مصطفی ]
[
آيا پيش از خلقت آسمانها و زمين و انسانها، آفرينشى بوده است؟ پاسخ: خداوند مىفرمايد: «اللَّهُ الَّذى خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِى سِتَّهِ أَيَّامٍ؛ «1» خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را بين آن دو هست، در شش روز [و دوره] آفريد.» در آيات ديگر «2» توضيح مىدهد كه زمين را در دو دوره آفريد و آسمانها را در چند دوره، بعد كوهها، موجودات زمينى و ... را آفريد. از اين آيات استفاده مىشود كه خلقت مراحلى داشت و در هر مرحله موجوداتى آفريده شدند. نتيجه اينكه تا آسمان و زمين و جهان مادى نباشد، موجودات زنده نخواهند بود. بنابراين قرآن دست كم نسبت به خلقت قبل از آسمانها و زمين و جن و انس ساكت است؛ بلكه از برخى آيات مثل «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَذْكُوراً؛ «3» آيا زمان طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود.» استفاده مىشود كه قبل از خلقت فعلى، مخلوقى نبود؛ البته در برخى روايات مطالبى وجود دارد كه شايد به كمك آنها و شايد اشاره برخى از آيات بتوان مطلب ديگرى را استفاده كرد، مثلًا در برخى روايات اشاره شده است كه «اول ما خلق الله نورى؛ «1» اولين چيزى كه خلق شد، نور من (پيامبر اكرم) بود.» در حالى كه به صورت طبيعى اول آسمانها و زمين و بعد انسانها آفريده شدهاند. حالا اگر خلقت نورى را از خلقت معمولى جسمى و مادى جدا بكنيم، راه جمع دارد. به اين صورت كه خلقت نورى برخى از اولياى الهى قبل از خلقت مادى جهان بود. بنابراين تفسير قبل از خلقت معمولى جن و انس و آسمانها و زمين، مخلوقات نورى آفريده شده بودند. __________________________________________________ (1). سجده، 4؛ ر. ك. به: فرقان، 59؛ ق 38 (2). فصلت، 9- 12 (3). انسان، 1. __________________________________________________ (1). بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح 7، ج 15، ص 24، ح 44، ج 25، ص 22، ح 38، ج 54، ص 170، عوالى اللآلى، ج 4، ص 99، ح 140 و در روايتى آمده است: «فى بعض الاخبار العاميّه عن النبى (ص)، اول ما خلق الله روحى». بحارالانوار، ج 54، ص 309. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ 26 / 8 / 1391برچسب:خلقت آسمانها و زمين , ] [ ] [ مصطفی ]
[
منظور از دو بهشت (جنتان) در قرآن چيست؟ پاسخ: خداوند مىفرمايد: «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ فَبِأَىِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ «1» و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو بوستان (بهشتى) است. پس كداميك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىانگاريد؟!» در ادامه در توصيف اين دو بهشت، مىفرمايد: «ذَوَاتَا أَفْنَانٍ؛ كه (آن دو بوستان) داراى (انواع درختان ميوه و) شاخساران است.» در آيات بعدى هم اوصاف ديگرى را تشريع مىكند، از جمله مىفرمايد: «فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ؛ در آن دو (بوستان) دو چشمهسار روانند.» در آيات بعدى ميوههاى آنها كه به صورت جفت است، اشاره مىكند. دو نكته: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب دنيا و آخرت چه ارتباطى با هم دارند؟
پاسخ:
ما دو نظام داريم؛ نظام دنيا و نظام آخرت. نظام دنيا و كيهانى كه ما داريم، بر اساس خورشيد محورى است، يعنى خورشيدى هست كه سياراتى از جمله زمين در اطراف آن مىچرخند. همه در كهكشان راه شيرى قرار دارند و در دل اين راه شيرى خود خورشيد به طرف مقصدى در جريان است. نظام دنيوى مقدمه و مزرعهاى براى نظام آخرت. «1» حيات واقعى در نظام اخروى است و در آن جا نظام دنيا از لحاظ زمان، مكان و نوع چينش در هم مىريزد و نظامى نو بر پا مىشود. در مورد اين كه نظام آخرت چگونه خواهد بود، ما جز اشارتى كه در قرآن و روايات هست، اطلاعات زيادى نداريم. و تنها مىدانيم حيات دنيوى مقدمه است و حيات واقعى آنجاست. «2» __________________________________________________ (1). مجموعه ورام (تنبيه الخواطر و نزهه النواظر)، ج 1، ص 183، عوالى اللآلى، ج 1، ص 267 (2). نساء/ 77، انعام/ 32، اعراف/ 169، يوسف/ 109، نحل/ 30 و 41، عنكبوت/ 64، غافر (مومن)/ 39، اعلى/ 17. موضوعات مرتبط: برچسبها: منظور خداوند از «تعقيب شيطانها با شهابها» چيست؟ پاسخ: دست كم در سه جاى قرآن «1» به اين مطلب اشاره شده است. در سوره حجر مىخوانيم: «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِى السَّماءِ بُرُوجاً وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ» «2» مضمون آيه: ما آسمانها را زينت داديم. ستارگانى در آن قرار داديم و آنها را از هر شيطان رانده شدهاى محفوظ داشتيم؛ مگر شيطانى كه بخواهد استراق سمع و جاسوسى بكند و اسرار آسمانها را به دست بياورد. شهابهاى روشنى به دنبال چنين كسى خواهد آمد و او را مورد هدف قرار خواهد داد. ديدگاههاى مفسران: واژه «شهاب» در اصل «1» به معناى «شعله خارج شده از آتش است. به سنگهاى ريز و گاه سرگردان هم كه بر اثر نيروى جاذبه زمين به سوى زمين كشيده مىشوند، شهاب مىگويند. اين سنگها بر اثر سرعت زياد و برخورد با هواى اطراف زمين شعله ور و گاهى تبديل به خاكستر مىشوند. ما اين شهابها را شبها به صورت نقطههاى روشنى كه به سرعت به سوى زمين مىآيند و بعد ناپديد مىشوند مىبينيم. ممكن است مقصود از شهاب در اين آيه، كنايه از امواج نيرومند علم و تقواى دانشمندان يا همين شهاب سنگها باشد. مفسران دست «2» كم چهار ديدگاه در مورد اين آيه دارند: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب راهكارهاى مقابله با چشم چرانى و خود ارضايى را بيان كنيد؟ پاسخ: چشم چرانى و نگاه آلوده، آغاز انحرافات جنسى از جمله، خودارضايى است. «1» بنابراين در مرحلهى اوّل لازم است ديدهها را پاك كرد تا بتوان دل را كنترل كرد. ز دست ديده و دل هر دو فرياد كه هر چه ديده بيند دل كند ياد قرآن كريم پيش از دعوت به عفت جنسى، به عفت چشم دعوت مىكند و مىفرمايد: «به مردان با ايمان بگو: عفت چشم و عفت جنسى را رعايت كنند «2» ... به زنان با ايمان بگو: عفت چشم و عفت جنسى را رعايت كنند «3»» از پيامبر اسلام (ص) حكايت شده: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس؛ نگاه (به نامحرم) تير زهرآگينى از تيرهاى شيطان است.» «4» شيطان با نگاه آلوده، جوانان را به دام عشق ناپاك و انحرافات جنسى مىكشاند، از حضرت على (ع) نقل شده: «چه بسا عشقى كه با يك نگاه، بذر افشانى مىشود.» «5» چشم چرانى از محروميتهاى جنسى، محيط نامساعد و ضعف اراده و ... به وجود مىآيد. و عصب «لى بيدو» كه در اعصاب چشم متمركز است با اعصاب جنسى متصل است و شخص با چشم چرانى لذت مىبرد و به طور مستمر تبديل به يك عادت مىشود. براى مقابله با چشم چرانى و استمناء لازم است از ضررهاى آن دو آگاهى پيدا كنيم: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب چرا قرآن به زيتون و انجير قسم ياد كرده است؟ آيا به خاطر فوايد غذايى آنهاست؟ پاسخ: پرسش را در دو بخش بررسى مىكنيم: اول: حكمت و فلسفهى سوگند در قرآن؛ دوم: سوگند قرآن به انجير و زيتون و حكمت آن. اول: چرا خداوند سوگند ياد كرده است؟ مفسّران و صاحبنظران علوم قرآنى دلايل متعددى را براى قسمهاى قرآن بر شمردهاند كه با بررسى آنها مطلب روشن مىگردد: 1. برخى قائلند سوگندهاى قرآن به خاطر نشان دادن عظمت و تأكيد بر مطلبى است كه بعد از قسم مىآيد. يعنى اين مطلبى كه دنبالهى آيات معمولًا بيان مىكند؛ مطلب مهمى است. «1» 2. حكمت دوم قسمهاى قرآن اين است كه گاهى خداوند مىخواهد عظمت آن مطلبى را كه به آن سوگند ياد كرده، نشان دهد. «2» همچنين سوگندهاى قرآن فكر و عقل انسان را توسعه مىدهد؛ در واقع تمام هستى را جولانگاه فكر بشر قرار مىدهد و وى را در عالم محسوسات و مادى و عالم غيب به پرواز در مىآورد زمين و خورشيد و ستارگان و كهكشانها و حتى انجير و زيتون را در برابر فكر او عرضه مىكند تا همه و همه را مورد مطالعه قرار دهد و با تحقيق و دقّت آنها را بررسى كند. «1» 3. احتمال دارد كه در سوگندهاى قرآن «رَب» در تقدير است، يعنى «والفجر» در اصل «رب الفجر» بوده، يعنى سوگند به پروردگار سپيده دم و اصولًا هر جا خداوند به امور مادى قسم مىخورد يك «رب» در تقدير است. مثلًا سوگند به پروردگار خورشيد، سوگند به پروردگار ماه و ... در نتيجه مىتوان اين سه احتمال را با هم جمع كرد، زيرا با هم منافاتى ندارند، به هر حال سوگندهاى قرآن هم اشاره به عظمت مطلبى كه به آن قسم ياد شده و هم عظمت مطلبى كه برايش قسم خورده دارد و هم بر عظمت خالق آنها ناظر است. بنابراين قسمها و سوگندهاى قرآن براى اثبات راستگويى خداوند تبارك و تعالى نيست؛ بلكه براى نشان دادن عظمت اينگونه مطالب و اهميت آنهاست موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب منظور از شفاء بودن قرآن چيست؟ پاسخ: شفا بودن قرآن در آيات متعددى مطرح شده از جمله در سورهى اسراء مىفرمايد: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَاراً؛ «1» و از قرآن آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىكنيم؛ و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمىافزايد.» و در سورهى يونس مىفرمايد: «يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَهٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِينَ؛ «2» اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سينههاست؛ (درمانى براى دلهاى شما؛) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان.» در اينجا لازم است به چند مطلب اشاره شود: الف: مفهومشناسى: واژهى «شفاء» به معناى صحت و سلامت است «3» و در مقابل بيمارى، عيب و نقص مىآيد.
ب: بيمارىهاى انسان: با بررسى ابعاد مختلف انسان در مىيابيم نمىتوان براى انسان فقط بيمارى جسم را در نظر گرفت و در بهبودى آن تلاش كرد بلكه انسان داراى دو بعد جسمى و روحى مىباشد كه ممكن است هر كدام در معرض بيمارى قرار گيرند و بيمارى هر كدام موجب اختلال در كارايى ابعاد ديگر انسان شود. از اين رو مىتوان بيمارىهاى انسان را به سه نوع تقسيم كرد: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب پاسخ : يكي از فضيلتهايي كه براي عثمان بن عفان نقل كردهاند ، ازدواج با دو دختر نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم به نامهاي رقيه و ام كلثوم است . در اين باره نظريات مختلفي وجود دارد ، اهل سنت با قاطعيت تمام بر آن پافشاري ميكنند ؛ اما از طرف ديگر برخي از محققين شيعه بر اين اعتقاد هستند كه همسران عثمان هيچ كدامشان دختر پيامبر نبودند ؛ بلكه ربيبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خديجه بودهاند و براي اين احتمال دلايلي نيز ذكر كرده اند كه ما بدون هيچگونه اظهار نظر اين دلايل را به صورت مختصر نقل و قضاوت به عهده خوانندگان گرامي وا مي گذاريم . دوستان عزيزي كه مايل به تحقيق بيشتر در اين باره هستند ميتوانند به اين كتابها مراجعه بفرمايند : ازواج النبي و بناته ، تأليف الشيخ نجاح الطائي و الصحيح من سيرة النبي الأعظم نوشته سيد جعفر مرتضي و... .
اما دلايلي كه در اين باره آورده شده است : 1 . عدم وجود رابطه صميمانه بين پيامبر و ديگر دختران آن حضرت : با رجوع به سيره نبي مكرم اسلام و دقت در آن ، در مييابيم كه روايات بسياري از رابطه بسيار صميمانه نبي مكرم اسلام و دختر بزرگوارش صديقه طاهره سلام الله عليها حكايت ميكند ؛ تا جايي هر زماني پيامبر اسلام به سفر ميرفت ، آخرين كسي كه با او خدا حافظي ميكرد ، فاطمه زهرا بود و وقتي از سفر بر ميگشت ، قبل از هر كاري به ديدار فاطمه ميرفت و در خانه او را ميزد . روايات فراواني در كتابهاي شيعه و سني اين رابطه بسيار صميمانه را ثابت ميكند ؛ از جمله بسياري از علماي شيعه و سني يكي از القاب آن حضرت را « ام أبيها » نقل كردهاند . ابن حجر عسقلاني در تهذيب و الإصابه ، ذهبي در سير اعلام النبلاء و الكاشف خود نوشتهاند : فاطمة الزهراء ... كانت تكنى أم أبيها . الإصابة - ابن حجر - ج 8 - ص 262 و سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 2 - ص 118 – 119 و الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة - الذهبي - ج 2 - ص 514 و تهذيب الكمال - المزي - ج 35 - ص 247 و أسد الغابة - ابن الأثير - ج 5 - ص 520 و الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1899 . اما هيچ روايتي ؛ حتي يك روايت ضعيف نيز در كتابهاي شيعه و سني نقل نشده است كه پيامبر اسلام حتي يكبار درِ خانه رقيه و ام كلثوم را زده باشد . چرا پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم اين رابطه بسيار صميمانه را با ديگر دختران خود نداشته است ؛ نه در مدينه و نه حتي در مكه ؟ مگر نه اين كه به ادعاي اهل سنت آنها نيز يادگار خديجه بودند ؟ هر چند كه فاطمه زهرا از هر نظر از تمامي زنان عالم متمايز بوده است ؛ ولي اگر پيامبر دختري غير از فاطمه داشت ، شايسته بود كه اين رابطه صميمانه بين آنها نيز وجود داشته باشد . موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب با توجه به پيشرفت سريع علم بشر آيا احكام 1400 سال پيش اسلام نياز به بازنگري ندارد ؟ پاسخ :
در ميان اديان ومذاهب هيچ دين و مذهبي مانند اسلام در شئون زندگي مردم مداخله نكرده است.اسلام در مقررات خود به يك سلسله عبادات و اذكار واوراد و يك رشته اندرزهاياخلاقي اكتفا نكرده است ، همانطوريكه روابطبندگان با خدا را بيان كرده استخطوط اصلي روابط انسانها و حقوق و
وظايف افراد را نسبت بيكديگر نيز در شكلهاي گوناگون بيان كرده است . قهرا پرسش انطباق با زمان درباره اسلام كه چنين دينياست بيشتر موردپيدا ميكند . خصلت انطباق اسلام با زمان از نظر خارجيان
اتفاقا بسياري از دانشمندان و نويسندگان خارجي ، اسلام را از نظر قوانيناجتماعي و مدني مورد مطالعه قرار دادهاند و قوانين اسلامي را بعنوان يكسلسله قوانين مترقي ستايش كرده و خاصيت زنده و جاويد بودن اين دين وقابليتانطباق قوانين آن را با پيشرفتهاي زمان مورد توجه و تمجيد قراردادهاند.
برنارد شاو نويسنده معروف و آزاد فكر انگليسي گفته است : " من هميشهنسبت بدين محمد بواسطه خاصيت زنده بودن عجيبش نهايت احترام راداشتهام . بنظر مناسلام تنها مذهبي است كه استعداد توافق و تسلط برحالات گوناگون و صور متغيرزندگي و مواجهه با قرون مختلف را دارد . " چنين پيش بيني ميكنم و از همين اكنون آثار آن پديدار شده است كهايمان محمدمورد قبول اروپاي فرداخواهد بود. روحانيون قرون وسطي در نتيجه جهالت ياتعصب ، شمايل تاريكي ازآئين محمد رسم ميكردند ، او بچشم آنها از روي كينه وعصبيت ضد مسيح جلوهكرده بود ، من درباره اين مرد فوق العاده مطالعهكردم و به ايننتيجه رسيدم كه نه تنها ضد مسيح نبوده بلكه بايد نجات دهندهبشريتناميده شود . بعقيده من اگر مردي چون او صاحب اختيار دنياي جديد بشودطوري در حل مسائل ومشكلات دنيا توفيق خواهد يافت كه صلح و سعادت آرزويبشر تأمين خواهد شد " .
دكتر شبلي شميل يك عرب لبناني مادي مسلك است . اوبراي اولين باربنياد انواع داروين را بضميمه شرح بوخنر آلماني ، بعنوان حربهايعليهعقائد مذهبي ، بزبان عربي ترجمه كرد و در اختيارعربي زبانان قرار داد . وي با آنكه ماترياليست است از اعجاب و تحسين نسبت باسلام و عظمتآورنده آنخودداري نميكند و همواره اسلام را بعنوان يك آئين زنده و قابلانطباق با زمانستايش ميكند. اين مرد در جلد دوم كتابي كه بنام فلسفه النشوء والارتقاء بعربيمنتشركرده است مقالهاي دارد تحت عنوان " القرآن والعمران " اين مقاله رادر رد يكي از خارجيان كه به كشورهاي اسلاميمسافرت كرده و اسلام را مسئولانحطاط مسلمين دانسته نوشته است . شبلي شميل سعي دارد در اين مقاله ثابتكند كه علت انحطاط مسلمينانحراف از تعاليم اجتماعي اسلامي است نه اسلام و آنعده از غربيها كه بهاسلام حمله ميكنند يا اسلام را نميشناسند ويا سوء نيت دارند و ميخواهند با بد بين كردن شرقيها بقوانين و مقرراتيكهبهرحال از ميان خودشان برخاسته ، طوق بندگي خود را بگردن آنها بگذارند.آن پرسشي كه بيش از هر پرسش ديگر تكرار ميشود اينست كه قوانين درزمينهاحتياجات وضع ميشود واحتياجات اجتماعي بشر ثابت و يك نواختنيست ، پس قوانيناجتماعي نيز نميتواند ثابت و يكنواخت باشد. اين پرسش چه پرسش خوب و ارزندهاياست . اتفاقا يكي از جنبههاياعجازآميز دين مبين اسلام كه هر مسلمان فهميده ودانشمندي از آن احساسغرور و افتخار ميكند اينست كه اسلام درمورد احتياجاتثابت فردي يااجتماعي قوانين ثابت و در مورد احتياجات موقت و متغير وضع متغيريدرنظر گرفته است. در اينصورت در همه دورانها قوانين اسلام به روز ومطابق نياز حقيقي مردم آن زمان است كه نشانه بارز آن اجتهاد واستنباط دائم احكام اسلام توسط علما ومراجع است.
برگرفته از كتاب اسلام و مقتضيات زمان استاد شهيد مرتضي مطهري باب اسلام و مقتضيات زمان
موضوعات مرتبط: برچسبها: آيا در بين فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا ازدواج خواهر و برادري صورت گرفته است يا خير توضيح دهيد؟
موضوعات مرتبط: برچسبها:
آيا احتمال جنگ سوم با ظهور مصلح جهاني منافات دارد؟
مدّتى است كه در تمام دنيا گفتگو از خطرات جنگ سوّم در ميان است و اين كه اگر جنگ اتمى شروع شود، موجود زنده اى در جهان باقى نمى ماند و غالباً در سخنان سران كشورهاى شرق و غرب ديده مى شود.
آيا با اعتقاد به قدرت قاهر خداوند ممكن است چند نفر هوسباز و بى ايمان، به خاطر توسعه طلبى، دنيا را خاك و خاكستر كنند و آيا اين موضوع با اعتقاد مسلمانان عموماً و شيعه خصوصاً كه در انتظار جهانگير شدن اسلام هستند و عقيده دارند كه مصلح حقيقى - امام عصر ارواحنا فداه - بايد دنياى فاسد را اصلاح كند منافات ندارد؟ موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
اگر مسلم بن عقيل در خانة هاني، ابن زياد را غافل گير مي كرد، آيا گناهي مرتكب شده بود يا
مصلحت آن بيش از مفسدة زنده بودن ابن زياد نبود و به خاطر مصلحت، مسلم بايد ابن زياد را مي كشت. جواب: دو دليل براي عدم اقدام حضرت مسلم، از زبان ايشان نقل شده است. در مقتل ابي مخنف آمده است: "مسلم گفت: يكي عدم خشنودي هاني از كشته شدن [ابن زياد] و ديگري سخني بود كه مردم از پيامبر(ص) نقل كرده اند [كه آن حضرت فرمود] "ايمان مانع كشتن پنهاني [و ترور] است. مؤمن كسي را نمي كشد [و ترور نمي كند]".
پس علاوه بر اين كه صاحب خانه راضي به انجام ترور در منزل خود نبود، مطلب مهم ديگر اين است كه چون مسلم نمايندة امام حسين(ع) است، بايد فضائل اخلاقي را مو به مو رعايت نمايد. به اصطلاح نزدانيان هدف، توجيه گر وسيله نمي باشد، يعني براي رسيدن به هدف مقدس و عالي از ابزارهاي ناپسند و غير اخلاقي استفاده نمي كنند.
پس انجام ترور عملي است كه از سوي رسول خدا(ص) نهي گرديده است و نبايد صورت بگيرد. در سرتاسر زندگي ائمه از اين اخلاقيات به چشم مي خورد و رمز بقا و جاودانگي آنان توجه به اين امور است كه نمونة بارز آن قيام حضرت اباعبدالله ميباشد.
[1] وسائل الشيعه، ج 18،[ ص 579، باب 6، ح 3.
موضوعات مرتبط: برچسبها:
آيا در لشكر حضرت امام حسين (ع) ايراني هم بود؟
جواب: بعضي از مورخان مي گويد: پدر يكي از شهداي كربلا از فرزندان ملوك عجم است .نصر بعد از حضرت اميرمؤمنان و حضرت مجتبي(ع) در خدمت حضرت امام حسين (ع) بود و با آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به كربلا آمد و به فيض شهادت نايل گرديد.(1)
(پـاورقي 1.نظري منفد, قصه كربلا, ص 288 موضوعات مرتبط: برچسبها:
چرا بر دشمنان امام حسين(ع) لعن مىفرستيد. اين كار براى چيست و چرا دشمنان ابى عبد الله(ع) را لعن مىكنيد؟ اين كار نوعى خشونت و بدبينى است. اين يك نوع احساسات منفى است و با منش «انسانِ مدرن» نمىسازد. امروز زمانى است كه بايد با همه مردم با خوشى و شادى و لبخند رفتار كرد. امروز بايد دم از زندگى زد، دم از شادى زد، دم از صلح و آشتى زد. اين روحيه لعن و تبرى و پشت كردن به ديگران خشونتهايى است كه به هزار و چهار صد سال پيش، يعنى زمانى كه امام حسين(ع) را كشتند برمىگردد و با آن زمان مناسبت دارد. اما امروز ديگر جامعه و مردم اين كارها را نمىپسندند. چرا مقيد به صد لعن هستيد؟!
همان گونه كه سرشت انسان فقط از «شناخت» ساخته نشده است، تنها از احساسات و عواطف «مثبت» هم ساخته نشده است. آدميزاد موجودى است كه هم احساس مثبت و هم احساس منفى دارد. هم عواطف مثبت و هم عواطف منفى دارد. همان گونه كه شادى در وجود ما هست، غم هم هست. خدا ما را اين گونه آفريده است. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب چرا عزادارى ساير امامان(ع)، مانند عزادارى امام حسين(ع) نيست؟ اين به دليل گستره كمى و كيفى واقعه عاشورا است. وضعيت خاص جهان اسلام و مسلمانان، حالات حاكمان مسلمان و ظلمهاى فراوان آنان، در بند كشيده شدن انسانيت و آزادى، تحقير امت اسلامى، سلب امنيت، تشديد ظلم عليه شيعيان، فراموشى آموزههايى چون امر به معروف و نهى از منكر، شيوع بدعتها و ورود آنها به دين، اخلال در وحدت مسلمانان، فراموشى اخلاق اسلامى و انسانى و از يك سو و موقعيت ويژه اباعبدالله (ع) از جهت مظلوميت و تنهايى، كيفيت برخورد مسلمانان به ظاهر دوست با حضرت، نوع جنگ و برخورد فيزيكى با آن حضرت و اصحاب و اهل و عيالش، آموزهها و درسهاى تربيتى، اجتماعى، سياسى، فرهنگى و دينى به خصوص امام حسين (ع) از سوى ديگر(1) همه و همه شكل خاصى به اين حادثه داده است كه ابعاد گوناگون، پيچيده و ژرف آن، موضوعات و مسائل فراوانى را براى تحقيق و پژوهش فراروى محققان قرار داده است و اين با توجه به وجود هزاران كتابى است كه تاكنون در زمينه اين رويداد، به نگارش درآمده است. حضرت رسول (ص) امام على (ع)، حضرت زهرا (س)، امام حسن مجتبى (ع) و معصومان پس از اباعبدالله (ع) به دليل همين ويژگىهاى خاص و منحصر به فرد قصه كربلا، اين همه بر احياى ياد كرد آن در قالب عزادارى تأكيد فرمودهاند.(2) به هر روى نفس حوادث عاشورا و ابعاد گوناگون آن، آن را واقعهاى بىنظير در تاريخ ساخته است چنان كه امام صادق (ع) فرمود: «لا يوم كيومك يا اباعبدالله»(3) و روشن است كه نكوداشت هر واقعهاى، به گستردگى آن بستگى دارد و چون حادثه عاشورا چنين است، عزادارى آن نيز كماً و كيفاً با عزادارى براى واقعههاى ديگر قابل مقايسه نيست. پىنوشت (1) در اين خصوص نگا: حسين، نفس مطمئنه، صص 5- 81. (2) نگا: بحارالانوار، ج 44، ص 223، 243، 244، 245، 281، 282، 289، 291، 293 و. (3) شيخ صدوق، امالى، ص 77. موضوعات مرتبط: برچسبها:
آيا عزادارى براى امام حسين(ع)، در زمان امامان(ع) سابقهدارد؟ بلى، در اينجا تنها به ذكر نمونههاى اندكى از آنچه كه در تاريخ نقل شده، بسنده مىكنيم موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
آيا قيام امام حسين(ع) تمرد و شورش عليه حكومت بود؟ اصولاً از ديدگاه اسلامى در چه مواردى تمرد و قيام عليه دولت جايز مىباشد؟ در روز عاشورا عمروبن الحجاج از ميان لشكر عمر سعد بانگ برآورد: «يا اهل الكوفه الزموا طاعتكم و جماعتكم و لاترتابوا فى قتل من مرق من الدين و خالف الامام» و با اين سخنان امام حسين (ع) را از مارقين و خروج كنندگان بر پيشواى مسلمانان معرفى كرد و متأسفانه اصل چنين تفكرى هنوز هم وجود دارد. مسلماً در اينكه قيام امام حسين (ع) تمرد و شورش در مقابل حكومت جائر وقت بود، شكى نيست اما بايد توجه داشت كه از ديدگاه اسلامى تمرّد و شورش عليه حكومت، به طور مطلق ممنوع نيست هر چند برخى از مكاتب و مذاهب چنين حقى را قائل نيستند موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ 23 / 8 / 1391برچسب: قيام امام حسين, تمرد و شورش , قيام عليه دولت , مرق من الدين , ] [ ] [ مصطفی ]
[
آيا امام حسين(ع) مىدانست شهيد مىشود؟ اگر چنين است، چرا با پاى خويش به سوى قتلگاه رفت؟ بر اساس احاديث و روايات شيعى، امامان (ع) از علم غيب موهبتى از سوى خداوند بهرهمندند. خداوند متعال مىفرمايد: «عالم الغيب فلا يظهر على غيبهأحداً إ لا من ارتضى من رسول».(1) اين آيه نشان مىدهد كه علم غيب اختصاص به خداوند دارد و كسى جز خدا آن را نمىداند. اما ممكن است پيامبر با رضايت پروردگار متعال، بداند و نيز ممكن است ديگر انسانها از سوى خدا و يا به تعليم پيامبران، از آن آگاهى يابند. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
مقصود امام حسين(ع) از گفتن استرجاع «انا لله و انا اليه راجعون» چه بود؟ چرا امام حسين(ع) فرمودند با حاكميت يزيد ديگر بايد فاتحه اسلام را خواند؟ خطرى كه امام حسين (ع) از آن ياد كردند، خطر ارتجاع است. اين خطر از تمام مخاطراتى كه در آن روز جامعه مسلمانان را تهديد مىكرد، مهمتر و شكنندهتر بود. عفريت ارتجاع، بازگشت به عصر شرك و بت پرستى و جاهليت، اندك اندك قيافه منحوس و مهيب خود را نشان مىداد. زور سرنيزه بنىاميه، نقشههاى وسيع آنها را در سست كردن مبانى دينى جامعه و الغاى نظامات اسلامى و تحقير شعائر دينى، اجرا مىكرد. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب مقصود امام حسين(ع) از اين جمله «من براى امر به معروف و نهى از منكر قيام كردم» چيست؟ امام حسين (ع) با اين عبارت، مىخواهند نقش محورى امر به معروف و نهى از منكر را نشان دهند به گونهاى كه هدف نهايى قيام خويش را تحقق اين امر مىدانند. اگر توجهى به جايگاه اصيل امر به معروف و نهى از منكر شود، مقصود حضرت از اين سخن روشنتر خواهد شد اين سخن، جايگاه اساسى و اصلى امر به معروف و نهى از منكر را نشان مىدهد.
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب آيا شهربانو دختر يزدگرد سوّم مادر امام سجاد(ع) بوده؟ و در سرزمين كربلا حضور داشته؟ و فرار او به سمت ايران به دستور امام حسين(ع) و مدفون شدنش در آرامگاهى كه هماكنون در تهران به بىبىشهربانو شهرت دارد، صحيح است؟ در بعضى از نوشتههاى متأخّر- كه به خيال خود از تاريخهاى معتبر نقل قول كرده- چنين آمده است: «در برخى از كتب معتبر تاريخى چنين آمده كه: شهربانويه- كه در كربلا حضور داشت و مادر فاطمه همسر قاسم بود- به سفارش امام حسين (ع) سوار بر اسب امام (ع) شده تا او را به سرزمين سرنوشت برساند و او به اذن خدا در ساعتى به رى رسيد و در كوهى از آن سامان و در نزديكى مقبره سيدعبدالعظيم حسنى مدفون شد». و همانجا چنين آمده است: «در ميان مردم چنين شهرت دارد كه در قله كوه چيزى شبيه تكّهاى از روپوش زن ديده مىشود كه هيچ مردى نمىتواند به آن نزديك شود. زن آبستنى كه در شكم فرزند پسرى داشته باشد، نيز توان نزديك شدن به آن را ندارد». و نيز چنين شايع شده است: «او هنگامى كه به رى رسيد، خواست از «هو» (خداوند) يارى بخواهد، اما اشتباها به جاى «هو» لفظ «كوه» را به زبان آورد و همانجا كوه او را دريافت و در شكم خود پنهان كرد». شايد در نظر برخى ساختگى بودن اين افسانهها و نيز عدم حضور مادر امام سجاد (ع) در كربلا، امرى واضح بوده و نياز به بحث و تحقيق ندارد اما از آنجا كه درباره او مطالب فراوانى در ميان مردم و حتى در ميان قشر فرهيخته شايع است، به بحث درباره او مىپردازيم. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ 23 / 8 / 1386برچسب:مادر امام سجاد(ع), دختر يزدگرد , شهربانو , بىبىشهربانو, تهران, ] [ ] [ مصطفی ]
[
رأس مبارك امام حسين(ع) در كجا مدفون شد؟ درباره محلّ دفن سر مبارك امام حسين (ع) به خصوص و سرهاى ديگر شهداى كربلا به صورت عموم، در كتابهاى تاريخى شيعه و اهل سنّت و نيز منابع روايى شيعه اختلاف فراوانى مشاهده مىشود. البته اقوال نقل شده نياز به بررسى دارد اما هم اكنون مشهورترين قول- كه مورد قبول جامعه شيعى قرار گرفته- آن است كه سر مبارك پس از چندى به بدن ملحق شد و در سرزمين كربلا مدفون گرديد. براى آگاهى بيشتر به بيان اين اقوال مىپردازيم: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
چرا امام حسين(ع) يمن را كه سابقهاى شيعى داشت، براى محل قيام خود انتخاب نكرد؟ در كلمات بزرگانى همانند ابن عباس، اين پيشنهاد مطرح شد كه امام حسين (ع) به سمت يمن رفته، از آنجا داعيان خود را به اطراف بفرستد و نهضت خود را ساماندهى كند تا بتواند در مقابل يزيد بايستد.(1) موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
چرا امام حسين(ع) حجّ خود را نيمه تمام گذاشت و از مكّه در آستانه شروع اعمال حجّ خارج شد؟ قبل از آنكه به تحليل تاريخى اين پرسش بپردازيم، بايد اين نكته را متذكر شويم كه از ديدگاه فقهى، اين سخن مشهور كه امام حسين (ع) حجّ خود را نيمه تمام گذاشت، سخن نادرستى است زيرا امام (ع) در روز هشتم ذى حجه «يوم الترويه» از مكّه خارج شد.(1) در حالىكه اعمال حجّ- كه با احرام در مكّه و وقوف در عرفات شروع مىشود موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
آيا امام حسن(ع) سرزمين كربلا را خريدند؟ با چه شرطي به چه كساني واگذار كردند؟ پاسخ: امام حسين ـ عليه السلام ـ در جريان نهضت خويش بعد از طي مسيري نسبتاً طولاني و گذر از منازل متعدد روز دوم محرم سال 61هـ وارد سرزمين كربلا شدند و تا روز عاشورا كه مدت هشت روز در آن سرزمين اقامت داشتند اقدامات مهمّي انجام دادند، و خطبه هاي زيادي جهت اثبات حقانيت خود و جلوگيري از خونريزي انجام دادند، و به گفته منابع تاريخي در همان بدو ورود محلي را كه اكنون مرقد آن حضرت در آن واقع است خريداري كردند.(1) بنابر نقل برخي از منابع از هر طرف چهار ميل از مالكان آن خريداري نموده و دوباره به مالكان صدقه دادند. و شرط كردند كه آنها زائران را سه روز ميهمان كنند و به مزار حضرت راهنمايي نمايند.در اين رابطه روايتي هم از امام صادق ـ عليه السلام ـ وارد شده كه در تعيين حدود حرم امام حسين ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: حرم امام حسين كه آنرا خريداري كرد چهار ميل در چهار ميل از اطراف قبر است و اين محل براي اولاد آن حضرت و دوستداران حلال ولي براي غير از آنها كه با اولاد حضرت مخالفت كنند حرام است و در آن سرزمين بركت است.(2)
1. طريحي، مجمع البحرين، واژه (كربل). و مقرّم، مقتل، بيروت، دارالكتب اسلاميه، چاپ پنجم، ص196، و نظري منفرد، قصه كربلا. موضوعات مرتبط: برچسبها:
آيا درست است كه در روز عاشورا آسمان كربلا سرخ رنگ شده و از چاههاي كربلا خون بيرون آمده؟ پاسخ: براساس آنچه در روايات معتبر از معصومين روايت شده«لولا الحجة لساخت الارض علي اهلها»(1)وجود امام در روي زمين مايه ي آرامش تمام موجودات است. و بر اساس همين روايات اگر حجت الهي و خليفه الهي بر روي زمين نباشد زمين اهلش را فرو ميبلعد و درياها طغيان ميكنند و امنيت تكويني هستي و توازن و تعادل به هم ميخورد. قرآن به صراحت ميفرمايد: فَمَا بَكتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا كانُوا مُنظَرِينَ (2). آنهايي كه در برابر فرامين الهي گردن ننهادند و طغيان نمودند طومارشان پيچيده شد و از آنچه داشتند محروم شدند و ميراث آنها به ديگران رسيد و دست خالي دنيا را ترك كردند و آسمان و زمين نيز براي آنها نگريست و به آنها مهلت بقا در دنيا داده نشد. از اين آيه ي كريمه استنباط ميشود كه آسمان و زمين در ماتم بندگان مؤمن و اولياء خويش كه در رأس آنها انبياء هستند گريه ميكنند . از ديدگاه قرآن تمام موجودات اعم از جمادات و حيوانات داراي شعور هستند.(3) شعور آنها فوق درك انسانهاي عادي است.
1. صدوق، اكمالالدين، تصحيح غفاري، قم، مدرسين، 1416، چاپ سوم، ج1، ص10 ـ 5. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ 22 / 8 / 1386برچسب:روز عاشورا , ] [ ] [ مصطفی ]
[
سيره علما و مراجع تقليد در عزاداري سالار شهيدان چگونه است؟
عزاداري براي معصومين خصوصاً عزاداري سالار شهيدان و اصحاب آن حضرت از ديدگاه شرع مقدس اسلام و پيامبر اكرم و تمام ائمه و علماي اسلام و مراجع تقليد كه به نيابت از امام معصوم امور شرع به دست آنها سپرده شده و مردم بوسيله آنها هدايت ميگردند، امري بسيار موجه و قابل قبول، و داراي پاداش اخروي و بركات مادي و معنوي است. خصوصاً عزاداري سالار شهيدان يكي از علل بقاي دين اسلام و پايداري مكتب تشييع ميباشد.(1)
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب چرا قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ شش گوشه دارد؟ پاسخ: در ميان اقوال مورخان درباره ي چگونگي دفن حضرت سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ و ياران باوفاي آن حضرت اندك تفاوتي ديده ميشود. جهت روشن شدن موضوع به تشريح بعضي از آنها ميپردازيم موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ 22 / 8 / 1386برچسب:قبر امام حسين , ] [ ] [ مصطفی ]
[
جريان عَلَم در واقعه كربلا چيست؟ آيا عَلَم هاي امروزي بيانگر همان عَلَم هاي واقعه ي كربلا است؟
پاسخ:
در جنگهاي زمان صدر اسلام و حتي قبل از آن معمولاً از علم (يا راية) استفاده ميشده و اين عَلَم در حقيقت همان چيزي بوده است موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ 22 / 8 / 1386برچسب: عَلَم , ] [ ] [ مصطفی ]
[
|
| |