پرسمان3
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پرسمان3

و آدرس pasokh1.LXB.ir لینک نمایید

سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . 

در صورت وجود لینک ما در سایت شما

لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 بچه هايي كه در كودكي مي ميرند در عالم محشر به چه صورتي محشور مي شوند با همان سني كه مرده اند؟‌آيا به بهشت مي روند؟ بر چه اساسي با آنها برخورد مي شود

 پاسخ:

از قرآن و روايات مي توان استفاده كرد كه انسان ها در همان سني كه از دنيا رفته اند، محشور مي شوند(1) هرچند آيات قر آن به طور كلي به مطلب اشاره دارند ولي به ضميمه روايات مي تو ا نند دليلي بر موضوع باشند از باب نمونه به سه آيه اشاره مي شود


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 11 / 9 / 1386برچسب:كودكي مي ميرند,عالم محشر ,بهشت بچه ها ,برزخ کودک,محشور, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

چرا امام حسين عليه السلام در روز عاشورا دعا نفرمودند تا باران ببارد ؟

پاسخ :

طبق روايات شيعه ، دعاي حضرت نه تنها در مورد باران باريدن مستجاب مي گرديد ؛ بلكه اگر حضرت براي پيروزي ونصرت خويش نيز دعا مي كردند ، قطعا مستجاب مي شد ؛ اما :

1 - حضرت مي خواست در كربلا براي همه مسلمانان ، تسليم در برابر حق را به نمايش گذارد و درس عملي تسليم را تا ابد به مردم بياموزد .

2 – بناي حضرت بر اين بود كه در ماجراي عاشورا اسباب غير عادي را به كار نگرفته تا اين خود نيز درس ديگري براي مسلمانان شود تا وظيفه آناني را كه قادر به استفاده از اسباب غير عادي نيستند ، در برابر ظلم وستم مشخص كند

 

3- حضرت طبق روايات ، حضرت در ماجراي عاشورا ، در خواست فرشتگان و جنيان را براي ياري رد نموده و تمام آن ها را به مشيت الهي واگذار كردند . اين خود سبب نهايت مظلوميت براي حضرت شده و به همين جهت خبر شهادت آن حضرت در آن زمان كه وسائل اخباري محدود بود ، به سرعت پخش گرديد .

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 7 / 9 / 1391برچسب:باران روز عاشورا ,, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

لعن در زيارت عاشورا چرا؟

 

اِ، اِ، چرا لعنت مي كني؟ دعوا شده، درست! فحش مي دي، درست! اما ديگه چرا لعنت مي كني؟! در فرهنگ ما، ناسزايي گويي، ناروا گويي و فحش دادن زشت و ناپسند است. اما نفرين كردن و لعنت نمودن بسيار سنگين تر است. همگي مي ترسيم نكند به لعنت و نفرين ديگران مبتلا شويم، حتي بدترين اين لعن و نفرين ها در حق پدر و مادر و خاندان افراد گفته مي شود. حتي پيامبر اسلام(ص) فرمودند ؛ خداوند مرا لعنت كننده نيافريد، بلكه مايه رحمت آفريد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 7 / 9 / 1386برچسب:لعن ,زیارت عاشورا ,اطاعت ازپیامبر , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

سؤال :

وقتي كه فردي براي امام حسين (ع) گريه ميكند بيشتر از روي دلسوزي و ناراحتي براي اتفاقات آن واقعه بزرگ است و از هيچ جهت نه الي الله است نه لله پس چطور است كه سينه زدن گريه كردن وحتي شركت كردن در اين مجالس انسان را صاحب ثواب ميكند?

پاسخ:

در ابتدا بايد گفت شرط ثواب در همه اعمال اين نيست كه بنده حتما در آن عمل قصد قربت كرده باشد . بلكه اعمالي نيز هست كه اگر بدون قصد قربت (البته وبدون قصد حرام) انجام شوند خداوند به آنها ثواب مي دهد .

در قرآن كريم آمده است :


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 7 / 9 / 1391برچسب:امام حسین, عزاداری,گریه ,شرط ثواب, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

گناه چيست؟

 «گناه» عملي است كه با اراده و رضايت الهي در تضاد بوده ، با ايجاد نوعي “ تاريكي" معنوي در نفس انسان، آدمى را از خداي متعال كه "نور" آسمانها و زمين است، دور مى‏سازد و به عبارت ديگر، موجب بازماندن وى از كمال و قرب به خدا مى‏گردد.

تعيين اين كه چه چيزي گناه است و چه چيزي ثواب از طريق كتاب و سنت مقدور است، زيرا در بسياري از موارد، گناه بودن عملي قابل تشخيص عقلاني نيست و خداي متعال است كه اين موارد را به اقتضاي علم و حكمت مطلق خود، از طريق وحي و دين، براي بشر بيان نموده است.

اقسام گناه:

عالمان اسلامي گناهان را بر دو گونه تقسيم نموده اند: گناهان كبيره (بزرگ) و گناهان صغيره (كوچك)..

اين تقسيم بندى از قرآن و روايات سرچشمه گرفته است ؛ در قرآن چنين مى خوانيم: اگر از گناهان كبيره اى كه از آن نهى شده ايد، اجتناب كنيد، گناهان كوچك شما را مى پوشانيم وشما را در جايگاه خوبى وارد مى سازيم . (نساء، 31)  1

 و در جاى ديگر آمده است: و كتاب (نامه اعمال ) در آنجا گذارده شود، گنهكاران را مى بينى كه از آنچه در آن است ، ترسان و هراسناكند، و مى گويند: اى واى بر ما، اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى نيست ، مگر اينكه آن را شماره كرده است ؟ (كهف، 49) 2

و درباره ى بهشتيان مى خوانيم: مواهب آخرت ، جاودانه است براى آنانكه از گناهان بزرگ و كارهاى زشت پرهيز مى كنند. (شوري، 38) 3  

از اين آيات به روشنى استفاده مى شود، كه گناهان ، دو گونه اند: كبيره و صغيره و همچنين استفاده مى شود بعضى از گناهان ، بدون توبه حقيقى بخشودنى نيست ، ولى بعضى از آنها بخشودنى است .

امام على عليه السلام در گفتارى فرمود: گناهان بر سه گونه اند: گناه بخشودنى و گناه نابخشودنى و گناهى كه براى صاحبش ، هم اميد بخشش داريم و هم ترس از كيفر.

 سپس فرمود: اما گناهى كه بخشيده است ، گناه بنده اى است كه خداوند او را در دنيا كيفر مى كند و در آخرت كيفر ندارد. در اين صورت خداوند حكيم تر و بزرگوارتر از آن است كه بنده اش را دو بار كيفر كند.

 اما گناهى كه نابخشودنى است ، حق الناس است يعنى ظلم بندگان نسبت به همديگر كه بدون رضايت مظلوم بخشيده نمى شود.

و اما نوع سوم ، گناهى است كه خداوند آن را بر بنده اش پوشانده ، توبه را نصيب او نموده است ، و در نتيجه آن بنده هم از گناهش هراسان است و هم اميد به آمرزش پروردگارش دارد، ما نيز درباره ى چنين بنده اى ، هم اميدواريم و هم ترسان . (بحار الانوار، ج6، ص29) 4

ملاك كبيره (بزرگ) بودن گناه:

در قرآن مجيد و كلام معصومين (ع) كليه اعمالى كه گناه محسوب مى‏شود، بيان گرديده است ، منتهي كبيره بودن گناه، پيرو ملاك هايي است.

 در كتاب تحرير الوسيله امام خمينى قدس سره پيرامون معيار گناهان كبيره ، چنين آمده است :

 

1- گناهانى كه در مورد آنها در قرآن يا روايات اسلامى وعده ى آتش ‍ دوزخ ، داده شده باشد.

 

2- از طرف شرع ، به شدت ، از آن نهى شده است .

3- دلايلي وجود دارد كه معلوم مي شود آن گناه ، بزرگتر از بعضى از گناهان كبيره است .

4- عقل ، حكم كند كه فلان گناه، كبيره است .

5- در ذهن مسلمينِ پاى بند به دستورات الهى ، چنين تثبيت شده كه فلان گناه ، از گناهان بزرگ است .

6- از طرف پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) يا امامان (عليهم السلام) در خصوص گناهى تصريح شده كه از گناهان كبيره است  


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 2 / 9 / 1391برچسب:گناه کبیره, , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

زنازاده چه گناهي دارد كه حرام زاده شده و از يك سري مزايا محروم شده است؟

 1ـ اشاره به برخی روایات مربوطه

 امام صادق (ع) فرمودند: « عَلَامَاتُ وَلَدِ الزِّنَا ثَلَاثٌ سُوءُ الْمَحْضَرِ وَ الْحَنِينُ إِلَى الزِّنَا وَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَيْت. ــــــ ‏ولد الزنا سه نشانه دارد بد اخلاقى با حاضران و اشتياق به زنا و دشمنى ما اهل بیت . » (امالى شيخ صدوق ،ص 338 )

رسول الله (ص) فرمودند: « مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى أَوَّلِ النِّعَمِ قِيلَ وَ مَا أَوَّلُ النِّعَمِ قَالَ طِيبُ الْوِلَادَةِ وَ لَا يُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ . ـــــ هر که ما اهل بیت را دوست دارد باید بر نعمت نخستین ، خدا را حمد گوید. گفته شد نعمت نخستین چیست؟ فرمودند: حلال زاده بودن ؛ که همانا ما را دوست نمی دارد مگر آنکه ولادتش پاک باشد.» (بحار الأنوار، ج‏27،ص146 )

 

« لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا طَيِّبُ الْمَوْلِدِ .ـــــ داخل بهشت نمی شود مگر آنکه ولادتش پاک باشد.» (‏ بحار الأنوار ، ج‏27 ،ص147)

 

على بن ابى طالب (ع) فرمودند: « نزديك كعبه نشسته بودم به ناگاه پير مردى را ديدم گوژپشت كه از شدّت پيرى ابروهاى او بر روى دو چشمش افتاده و عصایى بر دست و بُرنُس سرخى بر سر و لباس پشمينه ای در بر دارد. آن پیرمرد نزديك پيغمبر (ص) آمد در حالی در آن وقت پیامبر خدا پشت مبارك به كعبه داده و تكيه فرموده بود ، عرض كرد يا رسول الله دعا كن خداوند مرا بيامرزد! پيغمبر (ص) فرمود: اى پير مرد سعى تو بى‏ثمر و عمل تو بی ارزش و گم است. چون پيرمرد مراجعت كرد ، پيغمبر (ص) به من فرمود يا ابا الحسن! او را شناختى؟ گفتم نه. فرمود: اين ابلیس لعين بود. على (ع) فرمود من از پی او دويدم تا به او رسيدم و او را بر زمين انداختم و بر روى سينه‏اش نشستم و دست بر گلويش نهادم تا او را خفه كنم به من گفت يا ابا الحسن چنين مكن! همانا من از مهلت داده‏ شدگان هستم تا روز معلوم و معهود. يا على به خدا قسم كه البته من تو را دوست می دارم و کسی تو را دشمن ندارد مگر اينكه من با پدرش در مادرش شركت كردم و والد الزّنا شد. حضرت می فرمايد: من خنديدم و او را رها كردم.» ( بحار الأنوار ، ج‏27 ،ص149 )

امام صادق عليه السّلام فرمودند « لَوْ كَانَ أَحَدٌ مِنْ وَلَدِ الزِّنَاءِ نَجَا نَجَا سَائِحُ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا سَائِحُ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ كَانَ عَابِداً فَقِيلَ لَهُ إِنَّ وَلَدَ الزِّنَاءِ لَا يَطِيبُ أَبَداً وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ عَمَلًا قَالَ فَخَرَجَ يَسِيحُ بَيْنَ الْجِبَالِ وَ يَقُولُ مَا ذَنْبِي‏. ــــــ اگر بنا بود يكى از كسانى كه از راه زنا به دنيا آمده است، رهايى يابد، گردشگر بنى اسرائيل نجات مى‏يافت. از حضرت پرسيدند: گردشگر بنى اسرائيل كيست؟! فرمودند: عابدى بود (زنا زاده) که به او گفته بودند: زنا زاده هرگز پاك نمى‏شود و عبادتهاى او پذيرفته نیست.او چون اين مطلب را شنيد از شهر بيرون رفت و سر به كوه و بيابان گذاشت و مرتباً تكرار مى‏كرد: گناه من چيست؟! » (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،ص264 )

 

« عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا زَنَى الرَّجُلُ فَارَقَهُ رُوحُ الْإِيمَانِ قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَى وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ذَلِكَ الَّذِي يُفَارِقُه‏. ــــــــ عبد اللَّه بن بكير گفت: از امام محمد باقر عليه السّلام معنى اين سخن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را جويا شدم که:«هر گاه مردى زنا كند، روح ايمان از او كناره مى‏گيرد»، حضرت فرمودند: خدا فرمود:«آنان را به وسيله ی روحى از جانب خود تأييد كرده است»، اين همان روحى است كه از زناکار جدا مى‏شود. » (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ،ص 263 )

 

امام باقر عليه السّلام فرمودند: « إِذَا زَنَى الرَّجُلُ أَدْخَلَ الشَّيْطَانُ ذَكَرَهُ فَعَمِلَا جَمِيعاً وَ كَانَتِ النُّطْفَةُ مِنْهُمَا وَ خُلِقَ مِنْهُمَا وَ خُلِقَ مِنْهَا الْوَلَدُ وَ يَكُونُ شِرْكَ الشَّيْطَان‏. ـــــ هنگامى كه شخص مشغول به زنا است شيطان با او در عمل شركت جويد و هر دو با هم آن را انجام دهند و يك نطفه بيش نيست و فرزند از هر دو پيدا مى‏شود و اين شرك شيطان است. » (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ،ص 263 )

 

امام باقر عليه السّلام فرمودند:« لَبَنُ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ وَ الْمَجُوسِيَّةِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ لَبَنِ وَلَدِ الزِّنَا. ـــــــ شير زن يهودی و زن نصرانی و زن مجوسی (در حالت اضطرار) نزد من بهتر است از شير زن زناكار يا شير زنى كه خود از زنا متولّد گشته است.» ( من لا يحضره الفقيه ،ج‏3 ،ص479)

 

امام صادق عليه السّلام فرمودند:« إِنَّ نُوحاً ع حَمَلَ فِي السَّفِينَةِ الْكَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ وَ لَمْ يَحْمِلْ فِيهَا وَلَدَ الزِّنَا وَ النَّاصِبُ شَرٌّ مِنْ وَلَدِ الزِّنَا

ـــــــ حضرت نوح عليه السّلام سگ و خوك را سوار كشتى كرد ولى زنازاده‏ ای را راه نداد و ناصبى (دشمن اهل بيت عليهم السّلام) از زنازاده بدتر است.» (بحار الأنوار ، ج‏27 ،ص236 )

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 2 / 9 / 1391برچسب: حرام زاده ,زنازاده ,ولد زنا,, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

آيا وهابيت اعتقادي به منجي دارند ؟

پاسخ

رويكرد وهابيت نسبت به مهدويت :
 
در رابطه با رويكرد وهابيت نسبت به مهدويت ، توجه شما را به اين نكته جلب مي‌كنم كه وهابيت و اهل سنت حدود 99 درصدشان در رابطه با مهدويت ، پنجاه ـ شصت درصد با شيعه هم عقيده هستند . يعني اين‌ها معتقد هستند كه آقا رسول اكرم بشارت داده به وجود آقا حضرت مهدي سلام الله عليه كه آن نازنين وجود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد ؛ همان گونه كه از ظلم و ستم لبريز شده است . در اين زمينه ما اختلاف آن‌چناني با اهل سنت حتي با وهابيت هم نداريم . البته اگر فرصتي شد در رابطه با مهدويت نوعي و شخصي كه چه شاخصه‌هاي دارد سر فرصت بحث خواهيم كرد .
 
نكتۀ جالب توجه اين است كه ابن تيميه ، بزرگ تئورين وهابيت هم وقتي در برابر انبوهي از روايات در صحاح سته و حتي در صحيح بخاري و مسلم در بارۀ حضرت مهدي مواجه مي‌شود ، صراحتاً مي‌گويد :
 
إن الأحاديث التي يحتج بها على خروج المهدي أحاديث صحيحة ، رواها أبو داود والترمذي وأحمد وغيرهم من حديث ابن مسعود وغيره .
 
منهاج السنة النبوية ، ج 4 ، ص211 .
 
احاديثي كه مي‌توانيم احتجاج كنيم بر آن احاديث بر قيام حضرت مهدي ،‌ اين احاديث صحيح هستند . اين روايات را ابو داود ، ترمذي و احمد نقل كرده‌اند .
 
خود آقاي ابن قيم ، شاگرد و ناشر افكار ابن تيميه هم در اين زمينه مفصل بحث كرده است و مي گويد احاديث مربوط به حضرت مهدي ،  احاديث حسن و صحيح هستند .

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 27 / 8 / 1391برچسب:ولي عصر (عج), ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

آيا قرآن تحريف (كم يا زياد) شده است؟

پاسخ:

قرآن كه 6236 آيه دارد، به همين صورتى كه امروز در دست ماست، از طرف خداوند نازل شده است، يعنى نه آيه‏اى به آن افزوده شده و نه كاسته شده است. اين مطلب مورد تأكيد علماى بزرگ اسلام (شيعه و سنى) است و كتابهاى متعددى هم در اين زمينه نوشته شده است.

دلائل تحريف ناپذيرى قرآن‏

1. تواتر قرآن: وقتى قرآن به پيامبر (ص) نازل شد، پيامبر نيز براى مردم قرائت كرد. مردم آن را گرفتند و حافظان قرآن آن را حفظ كردند و نسل بعد از نسل به همان صورت اوليه به دست ما رساندند. بنابراين قرآن در هر نسلى توسط تعداد زيادى از قاريان و حافظان و مسلمانان خوانده و نقل شده است. مسلمانان به شدت به قرآن حساس بودند تا مبادا كلمه‏اى به آن افزوده يا از آن كم شود. امروزه در برخى از كشورها، مثل سودان بيش از يك ميليون حافظ قرآن هست. اين رويكرد در طول تاريخ هميشه بوده است و به آن در اصطلاح تواتر مى‏گويند؛ دليلى كه يقين آور است و قرآن با آن اثبات مى‏شود.

2. آيات قرآن: خداوند در سوره حجر با چند تأكيد فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» «1»

 ما خود ذكر- قرآن- را نازل كرديم و خودمان هم قطعاً آن را محافظت مى‏كنيم. برخى از علما با اين آيه استدلال مى‏كنند كه قرآن تحريف پذير نيست، چون چيزى كه خدا محافظ آن باشد تحريف ناپذير است.

نكته: همان گونه كه گفتيم عمده دليل تحريف نشدن قرآن، بحث تواتر است.

برخى اشكال كرده‏اند كه در اينجا مسئله دور در «استدلال به آيات قرآن براى تحريف قرآن» پيش مى‏آيد. برخى از علما هم تلاش كرده‏اند اين دور را به گونه‏اى حل بكنند، لذا دليل تواتر مى‏تواند به عنوان شاهد قابل قبول باشد.

3. اهتمام پيامبر (ص) و مسلمان به قرآن: پيامبر حتى نسبت به نوشتن قرآن بسيار حساس بود. هرگاه آيه‏اى نازل مى‏شد كاتبان وحى را فرا مى‏خواند تا قرآن را بنويسند، حتى با برخى كاتبان كه در نوشتن وحى سهل‏انگارى‏هايى داشتند، مثل عبدالله بن أبى سهل، برخورد مى‏كرد. حساسيت پيامبر و بعد از ايشان مسلمانها به نوشتن و حفظ قرآن از ضمانتهاى تحريف نشدن قرآن بود.

معرفى چند كتاب در زمينه عدم تحريف:

1. البيان: آيت الله خوئى (ره) بحث تحريف ناپذيرى قرآن را به صورت مفصل با ادله مطرح كرده است.

2. صيانه القرآن عن التحريف: آيت الله معرفت. اين كتاب به زبان عربى است و به فارسى هم ترجمه شده است.

3. سلامه القرآن عن التحريف: دكتر نجار زادگان.

4. نزاهت قرآن از تحريف: حضرت آيه الله جوادى آملى.

در اين كتابها تاريخچه بحث و دلائل علماى بزرگ از نگاه علماى بزرگ شيعه و أهل سنت به تفصيل مطرح شده است. مى‏توان گفت: اتفاق علماى شيعه و اهل سنت بر تحريف نشدن قرآن است.

__________________________________________________

 (1). حجر/ 9.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1391برچسب: تحريف , قرآن‏,, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

  نظم و ترتيب آيات قرآن از چه زمانى انجام شده و نام گذارى سوره‏ها به چه صورت بوده است؟

 پاسخ:

براى روشن شدن پاسخ لازم است سه بحث را از هم جدا بكنيم؛

1. چينش كلمات: اين چينش بر اساس وحى الهى است و اعجاز قرآن متوقف بر آن است، يعنى وقتى قرآن مى‏فرمايد «بسم الله الرحمن الرحيم»، چينش رحمان و رحيم پشت سر الله (اوّل رحمان بعد رحيم) به دستور خدا بود و پيامبر اسلام (ص) بر آن اساس براى مردم خواند. و اين قابل تغيير نبود.

اگر بگوييم پيامبر واژه‏ها را جا به جا كرد، اعجاز قرآن زير سئوال مى‏رود و اگر بگوييم مردم جا به جا كردند، موجب تحريف مى‏شود.

2. چينش آيات: چه شد كه مثلًا اوّل «بسم الله الرحمن الرحيم» گفتند بعد «الحمدلله رب العالمين» و ... چينش آيات در هر سوره به دلخواه مردم يا پيامبر بود يا به امر خداوند؟ بر اساس رواياتى كه نقل شده، اين چينش هم به دستور پيامبر اكرم (ص) و بر اساس وحى الهى بود.

براى مثال، آيات سوره بقره در زمانهاى مختلف نازل شده و گاه پيامبر به امر خداوند به كاتبان وحى دستور مى‏داد: آيه‏اى را كه تازه نازل شده بود، در سوره‏اى ديگر يا بين آياتى ديگر قرار دهند. مثلًا به نقل برخى، آيه 281 سوره بقره «وَاتَّقُوْا يَوْمَاً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللّهِ» «1»

 كه بر پيامبر (ص) نازل شد؛ آخرين سوره نازل شده بر پيامبر در سوره بقره نيست.

در روايات هم داريم كه هر سوره با «بسم الله الرحمن الرحيم» شروع مى‏شد و چون «بسم الله الرحمن الرحيم» بعدى نازل مى‏شد، معلوم شد ابتداى سوره بعدى است. اين روايات هم گوياى بحث ترتيب آيات است اين كه اين آيه در اين سوره باشد يا سوره بعدى.

بنابراين جايگاه آيات بر اساس وحى الهى و دستور پيامبر (ص) مشخص مى‏شد و كاتبان وحى به دستور ايشان آيات را چينش مى‏كردند، حافظان وحى هم حفظ مى‏كردند و به صورت متواتر و نسل در نسل به ما رسيد.

برخى از اين آيات عبارت است از: آيه تطهير، اكمال و ... جاى اين آيات به دستور پيامبر بر اساس حكمت‏هاى ويژه تعيين شده.

هر چند در اين جا اختلاف نظرى هست؛ به هر حال به عقيده ما و بسيارى از مفسرين اعجاز قرآن متوقف بر چينش آيات است و اگر جا به‏ جا شود، نظم سوره به هم مى‏ريزد و نوعى تحريف معنوى و ترتيبى در قرآن ايجاد مى‏شود.

2. ترتيب سوره‏ها: در بحث جمع‏آورى قرآن دو ديدگاه در مورد ترتيب سوره‏ها مطرح مى‏شود. 1) جايگاه سوره‏هاى قرآن در زمان پيامبر (ص) مشخص بود «1» و چينش قرآن فعلى كه از سوره حمد شروع و به سوره ناس ختم مى‏شود، به دستور پيامبر اكرم (ص) است. 2) برخى از محققان «2» و قرآن پژوهان بر اين باورند كه ترتيب سوره‏ها و نام گذارى سوره‏ها در زمان پيامبر (ص) تحقق پيدا كرده است.

3. چينش سوره‏ها چون ضربه‏اى به جايى نمى‏زد، در زمان پيامبر (ص) مشخص نشد و چينش فعلى سوره‏ها در زمان جمع آورى قرآن بعد از آن حضرت صورت گرفت، يعنى در زمان ابابكر و يك بار هم در زمان عثمان كه توحيد مصاحف صورت گرفت. «3»

                        نامگذارى سوره‏ها:

سوره‏ها ظاهراً در زمان پيامبر اكرم (ص) نامگذارى شدند. هر چند سورههاى قرآن امروزه بدين نامها مثل بقره، مائده و ... مشهور شده اند، در اوائل به اين صورت بود كه مى‏گفتند سوره‏اى كه در آن داستان گاو بنى اسرائيل آمده است و ... بعد كم كم گفتند سوره بقره، سوره آل عمران و ... در حقيقت مشهور شدن سوره‏ها عموماً بر اساس محتواى آن‏ها بود.

برخى «1» خواستند بگويند نامگذارى سوره‏ها توقيفى و غير قابل تغيير است، ولى قبول آن مقدارى مشكل است.

__________________________________________________

 (1). آخرين سوره نازل شده مائده يا نصر است

__________________________________________________

 (1). آيت الله خوئى (ره) و برخى قرآن‏پژوهان‏

 (2). آيت الله معرفت و برخى قرآن پژوهان‏

 (3). براى مطالعه بيشتر ر. ك به: التمهيد فى علوم القرآن، آيت الله معرفت؛ البيان فى تفسير القرآن، آيت الله خويى؛ پژوهش در تاريخ قرآن، دكتر حجتى.

__________________________________________________

 (1). البيان فى تفسير القرآن، ص 69.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1391برچسب:نظم و ترتيب آيات ,قرآن,نام گذارى سوره‏ها ,, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

چرا گواهى دو زن برابر گواهى يك مرد است؟

پاسخ:

قرآن به طور صريح و آشكار دليل و فلسفه‏ى دو شاهد زن را در آيه‏ى 282 بقره بيان مى‏كند و مى‏فرمايد:

 «... وَاسْتَشْهِدُوا شَاهِدَيْنِ مِن رِجَالِكُمْ فَإِن لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى ...»

 «و دو نفر از مردان (عادل) خود را بر اين حق، شاهد بگيريد، و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن، از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد. دو زن، بايد با هم شاهد قرار گيرند، تا اگر يكى انحرافى يافت ديگرى به او يادآورى كند ...»

در برخى تفاسير در جواب- اينكه چرا شهادت دو زن معادل يك مرد شمرده شده است؟- آمده: اين بدان علت است كه زن موجودى است عاطفى و احياناً ممكن است تحت تأثير قرار گيرد، لذا يك نفر ديگر به او ضميمه شده تا از تحت تأثير قرار گرفتن او جلوگيرى كند. (ان تَضل احداهما فتذكّرَ احداهما الأُخرى‏) «1»

در تفسير نور نيز چنين آمده: «دو زن به جاى يك مرد، يا به خاطر روحيه‏ى ظريف و عاطفى آنهاست و يا به خاطر آن است كه معمولًا زنان در مسائل مالى و اقتصادى حضور فعالى ندارند، لذا به علت ارتباط كم، اطمينان كمتر [و احتمال خطا هم بيشتر] است.» «1»

از كلام مفسران بدست مى‏آيد كه:

با توجه به ساختار وجودى زنان كه داراى عاطفه و احساسات لطيف، و مهربانىِ خاص مى‏باشند. [كه اين ويژگى‏ها لازمه‏ى يك مربى نمونه و مدير داخلى خانواده مى‏باشد] و از طرفى چون كمتر از مردان در اجتماع وتنگناهاى جامعه حضور دارند از اين رو زمينه اينكه تحت تأثير عواطف و احساسات قرار گيرند در وجود آنها بيشتر است به همين خاطر اگر شاهدان زن دو نفر باشند لغزش آنها نيز كمتر مى‏شود.

يادآورى: اين حكم فقهى نه تنها عيبى بر زنان به شمار نمى‏آيد بلكه به نظر مى‏رسد كه خداوند متعال با توجه به موقعيت و روحيات حساس زنان اين حكم را وضع كرده تا بار مشكلات لغزش در شهادت را از دوش او بردارد تا بهداشت روانى و امنيت خاطر او در خانواده و جامعه بيشتر تأمين شود. چرا كه بار سنگين لغزش و پشيمانى بعد از شهادت غيرواقعى از دوش او برداشته مى‏شود و بديهى است كه زنان هر چه كمتر در، چنين صحنه‏هايى [/ درگيرى‏ها و مشاجرات و ...] مداخله، و حضور پيدا كنند از تعادل روانى بيشترى برخوردارند.

و در سايه تعادل روانى و آرامش خاطر است كه يك زن مى‏تواند به مديريت‏ خانواده به ويژه تربيت فرزندان برتر [/ مسئوليت بسيار مهم واصلى‏] بپردازد.

تذكر: «اسلام» يك «دين كامل» و جهانى است و بايد از همه‏ى جوانب به آن نگاه كرد و نظر داد، نه فقط يك مورد و از يك زاويه، مثلًا همين شهادت كه در كتاب‏ها از جنبه‏هاى مختلف بررسى شده كه يكى از آنها از جنبه‏ى فقهى مى‏باشد؛ در كتاب‏هاى فقهى آمده كه حقوق بر دو قسم است: «حقوق الهى» و «حقوق افراد» و با تقسيماتى كه اين حقوق دارند براى اثبات بعضى از آنها فقط بايد شاهدان مرد باشند؛ و بعضى از آنها شاهد «مرد و زن» با هم لازم است ضميمه شوند؛ و بعضى از آنها شهادت و شاهد بودن زن فقط پذيرفته است مثل ولادت و ... «1» پس ما بايد در احكام و قوانين دينى «مجموع» را در نظر بگيريم.

و معلوم است كه در موارد مذكور شهادت زن يا مرد، دليل بر برترى هيچ كدام نيست.

__________________________________________________

 (1). تفسير نمونه، ج 2، ص 287، ذيل آيه‏ى 282 بقره‏

__________________________________________________

 (1). تفسير نور، ج 1، ص 568، ذيل آيه‏ى 282 بقره‏

__________________________________________________

 (1). ر. ك: تحرير الوسيله حضرت امام خمينى (ره) ج 2 كتاب شهادات‏


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1386برچسب:شهادت,دو زن , مرد , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

چرا بيشتر سرگذشت پيامبران خاورميانه در قرآن آمده است؟

علاوه بر مطالبى كه در پاسخ چند پرسش قبل گذشت اضافه مى‏كنيم كه در اين مورد چند نكته وجود دارد:

1. رعايت مخاطب اوليه:

وقتى شخصى مى‏خواهد مردم را هدايت و تربيت كند بديهى است كه تا آنجايى كه ممكن است بايد مطالبى را بيان كند كه مردم تا حدودى آشنايى قبلى نسبت به آن مطالب داشته باشند.

به عنوان مثال: اگر معلمى بخواهد به قصد هدايت و تربيت افراد، داستان‏هايى را از كشورها يا قاره‏هاى دور مانند يونان بيان كند، براى اينكه به نتيجه تربيتى و هدايتى خود برسد لازم است اول يونان و مردم آن و قهرمان‏هاى داستان را معرفى كند سپس به بيان داستان بپردازد آنگاه منتظر نتيجه مطلوب باشد. كه در اين صورت، دسترسى به نتيجه‏ى تربيتى طولانى مى‏شود و خيلى از هدف دور مى‏شويم.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 26 / 8 / 1391برچسب:پيامبران,آسیا,خاورميانه, اروپا, قاره, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 آيا اعمال پدر و مادر در نسل‏هاى بعد اثر دارد و اين تأثير با عدالت سازگار است؟

چرا اگر گذشتگان ما، كار خوب يا بد انجام داده باشند نتايج آن كارها در اين دنيا به ذريه‏ى او مى‏رسد؟ آيا اين مطلب با عدالت خداوند در تناقض نيست؟

در صورت عمل بد آنها وظيفه‏ى ذريه‏ى آنها چيست تا در امان باشند؟

پاسخ:

 تأثير اعمال پدر و مادر در نسل آينده:

در پاسخ، نظر شما را به نكات زير جلب مى‏كنيم:

1. اصل اثرگذارى اعمال پدران بر فرزندان در دو بخش «جسمى» و «روحى» از جمله خبرهايى است كه قرآن و روايات ما را به آن رهنمون فرموده‏اند؛ «1» دانشمندان علوم تجربى نيز در برخى جهات به همين نتيجه رسيده‏اند.

2. لازم است بدانيم كه «آثار اخروى» اعمال انسان‏ها به هيچ وجه به شخص ديگر نمى‏رسد اما آثار دنيوى اعمال در صورت مشيت الهى و خواست خداوند با عنوان «نعمت بخشى» و يا «عذاب» و يا «امتحان» به شخص ديگر مى‏رسد  همانگونه كه علامه‏ى طباطبايى در ذيل آيه‏ى 9 از سوره‏ى نساء فرموده‏اند. «1»

3. دقت در اين مطلب لازم مى‏نمايد كه تأثيرگذارى، ريشه در اختيار انسان‏ها دارد و لذا انسان‏هاى خوب و پرهيزكار آثار خوبى را در فرزندان و ذريه‏ى خود بر جاى مى‏گذارند و انسان‏هاى بدكردار و بى‏مبالات بر اثر سوء اختيار تأثيرات ناگوارى را در نسل خود بر جاى مى‏گذارند، با اين حال ما با دو دسته از تأثيرات روبه‏رو خواهيم بود. 1. تأثيرات خوب 2. تأثيرات بد.

يعنى همانطور كه به افراد «تاثيرات بد» منتقل شده، «تاثيرات خوب» را نيز به ارث برده‏اند، و سرّ اين نقل و انتقال‏ها نيز در نظام «عِلّى و معلولى» هست كه حاكم بر پديده‏هاى اين جهان است. «2»

4. ولى آنچه مهم است اين است كه اين تأثيرات منفى و بد، جزئى و سطحى مى‏باشد و آنقدر بزرگ نيست كه غيرقابل تغيير باشند.

به عبارت ديگر مثلث شخصيت انسان از سه ضلع «اراده»، «محيط» و «وراثت» تشكيل شده است.

كه «اراده» نقش مهم و اصلى را بازى مى‏كند و مى‏تواند آثار محيط و وراثت را از بين ببرد و وضعيت را به نفع انسان رقم بزند. چنانچه همسر فرعون با اراده قوى توانست در محيط فاسد بر مشكلات فائق آيد و رستگار شود.

از اين رو با توجه به مطالب فوق مى‏بينيم: اثراتى كه از گذشتگان به ما رسيده «تنها» سبب، براى «شقاوت» و «سعادت» انسان نمى‏باشد.

بلكه اين آثار در وجود انسان فقط «زمينه‏اى» است براى شقاوت و سعادت كه تغيير و درمان آن ممكن مى‏باشد.

و زحمت‏هايى كه براى تغيير يا درمان اين آثار منفىِ موروثى متوجه انسان مى‏شود، خداوند بدون مزد و پاداش نمى‏گذارد.

لذا انسانى كه از گذشتگانش صفت بُخل به او رسيده، وقتى با خود مبارزه مى‏كند و انفاق مى‏كند اجر و منزلت و پاداش او نزد خدا، از ديگران بيشتر است.

و همين طور در مورد آثار ديگر.

و به همين ترتيب انسانى كه از پدر و مادر فاسد و گناهكار به دنيا آمده و در محيط فاسد زندگى كرده و مرتكب گناه شده، روز قيامت عذاب او كمتر است از شخصى كه از پدر و مادر صالح و در محيط سالم بدنيا آمده ولى مرتكب گناه شده است.

ولى به هر حال عذاب دارد، چون خداوند به او اراده داده بود و مى‏توانست بر آثار «وراثت» و «محيط فاسد» خود غلبه كند.

از آنچه گذشت معلوم شد: شخصى كه در خانواده‏ى فاسد به دنيا آمده با شخصى كه در خانواده‏ى صالح به دنيا آمده هر دو در پيشگاه خدا مسئولند و مؤاخذه مى‏شوند ولى اين مؤاخذه به طور يكسان نمى‏باشد تا عدالت خدا زير سوال برود.

بلكه هر كدام نسبت به امكانات و موهبت‏هايى كه خدا به آنها داده (مثل پدر و مادر صالح و ...) مسئول مى‏باشند و بايد پاسخگو باشند و اين است «عدل الهى».

__________________________________________________

 (1). در قرآن كريم مى‏توانيد به آيه‏ى 9 از سوره‏ى نساء و آيه‏ى 80 و 82 از سوره‏ى كهف و تفاسيرمربوط به آن رجوع فرماييد

__________________________________________________

 (1). الميزان، ج 13، ذيل آيه‏

 (2). براى اطلاعات بيشتر در مورد نظام على و معلولى (علت و معلول) مى‏توانيد رجوع فرماييد به كتبى كه در پايان بحث معرفى مى‏شود

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1391برچسب: اعمال,پدر و مادر , نسل‏هاى بعد ,عدالت,ظلم,, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

آفرينش آدم و حوا چگونه و از چه چيزى بوده است؟

پاسخ:

بر اساس آيات متعدد قرآن كريم، آدم و حوا، كه والدين ما محسوب مى‏شوند از خاك و آب و يا، به عبارت بهتر از گِل، خلق شدند.

در برخى آيات مى‏خوانيم: «فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن تُرَابٍ» «1»

 

در برخى ديگر آمده: «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً» «2»

 

و در برخى ديگر «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِن طِينٍ» «3»

 

آفرينش حضرت آدم و حوا از آب و خاك و يا همان گل صورت گرفته و اگر مى‏بينيم كه در قرآن، اين معنا در مورد همه‏ى انسان‏ها بكار رفته، ممكن است به خاطر موارد زير باشد:

الف: ممكن است منظور از آب چنين باشد:

1. نطفه كه به صورت مايع موجود است؛

2. همان آبى كه با خاك مخلوط مى‏شود؛

3. يا به خاطر اينكه بيشتر حجم بدن ما از آب تشكيل مى‏شود. گفته‏اند كه از آب خلق شده‏ايم. «4»

 در ذيل آيه‏ى 45 از سوره‏ى نور آمده است اولين موجودى كه خلق شد، آب بود و ساير موجودات از آب آفريده شدند. «1»

ب: ممكن است منظور از خاك چنين باشد:

1. در آيات، به منشأ دور آفرينش اشاره شده نه منشأ نزديك آن، يعنى مبدأ تمام غذاهايى كه مى‏خوريم از زمين است و زمين نيز خاك است. آنچه مى‏خوريم تبديل به نطفه مى‏شود و در خلقت بكار مى‏رود.

2. يا اينكه آدم عليه السلام از خاك آفريده شد و ما فرزندان اوئيم پس منشأ ما نيز خاك است. «2»

و جالب اين است كه صاحبنظران گفته‏اند: تمام عناصر موجود در بدن انسان (آهن، كلسيم و ...) در خاك نيز موجود است.

معرفى كتاب:

براى مطالعه كتب زير معرفى مى‏شود:

1. جلد اول معارف قرآن آيت‏اللَّه مصباح يزدى، فصل انسان‏شناسى؛

2. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن دكتر محمدعلى رضائى‏اصفهانى؛

3. تفاسير قرآن مانند تفسير نمونه: ذيل آيات اشاره شده به خلقت آدم.

__________________________________________________

 (1). حج 5، روم 20، فاطر 11، غافر 67، آل عمران 59

 (2). فرقان 54، نور 45، انبياء 30

 (3). انعام 2، سجده 7، صافات 11، اعراف 12، اسراء 61

 (4). تفسير نمونه، ج 15، ص 126

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1391برچسب:آدم و حوا,آفرينش, آب , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

با توجه به عالم ذر، آيا انجام تكليف و بندگى ما لازم است؟ آيا اين تفكر صحيح است كه بگوييم چون در عالم ذر خداوند در مورد انسان‏ها به نتيجه رسيده و دنيا را فقط به اين دليل آفريده كه ما بفهميم، (مانند معلم و دانش‏آموز و امتحانات آخرترم) پس آيا اين درست است كه بگوييم ما اينها را قبول داريم پس ديگر نيازى به اين بندگى‏ها در دنيا نيست؟

پاسخ:

براى پاسخ به اين پرسش، اول بايد ديد «هدف خلقت انسان» چه بوده و اين كه اصلًا چرا خدا انسان‏ها را خلق كرد؟

و بعد با توجه به «هدف خلقت»، ببينيم آيا اعتقاد به عالم ذر كافى است يا خير؟

نگاهى گذرا به هدف خلقت در قرآن‏

برخى آيات، هدف آفرينش را «آزمايش و امتحان» «1» انسان‏ها معرفى كرده‏اند.

بعضى آيات، هدف آفرينش را پيدا كردن «علم و آگاهى» «2» از قدرت خدا مى‏دانند.

و آياتى نيز هدف آفرينش را «عبوديت و بندگى» «3» معرفى كرده‏اند.

برخى آيات، هدف آفرينش را رسيدن به «رحمت الهى» «1» عنوان كرده‏اند.

با دقت در هدف‏هايى كه قرآن و روايات براى آفرينش بيان كرده‏اند درمى‏يابيم كه شايد به ظاهر، اين هدف‏ها با هم مختلف باشند ولى در واقع هر كدام مقدمه‏اى براى ديگرى است، يعنى «علم و دانش» و «امتحان و آزمايش» هدف‏هايى هستند كه در مسير «عبوديت» قرار مى‏گيرند و «رحمت واسعه» خداوند نتيجه‏ى اين عبوديت است كه به «قرب الهى» منتهى مى‏شود.

حال با توجه به اين مقدمه، به پاسخ مى‏پردازيم:

پيمان ما با خداوند در عالم ذر

طبق آيه 172 سوره‏ى اعراف به اين صورت است كه ما در عالم ذر به پرسش خداوند كه فرمود: «الَسْتُ بِرَبُكُمْ» (آيا من پروردگار شما نيستم) پاسخ داديم «بَلى‏». يعنى قبول داريم كه تو پروردگار و آفريننده‏ى ما هستى (سرچشمه‏ى هستى تويى).

اما سخن در اينجاست كه فقط «گفتن» و جواب مثبت دادن، «ملاك» نيست، بلكه خداوند به انسان فرصتى داده و او را در ميدان انواع آزمايشات و امتحانات قرار داده تا معلوم شود كه او در پايبندى به توحيد چقدر استقامت دارد.

و جوابى كه در عالم ذر به خداوند داده است اين «معلوم شدن»، براى ما انسان‏هاست و اما براى خدا به اين معنا نيست كه خداوند نمى‏داند، بلكه خداوند در مورد انسان‏ها و همه موجودات همه چيز را مى‏داند و اين موضوع به بحث علم در مرحله ذات و يا همان علم ذاتى خداوند مربوط مى‏شود و چون خداوند عالم به كل مخلوقات و احوال مخلوقات از ازل تا ابد است مى‏توان پذيرفت كه خداوند مى‏داند چه تعداد از انسان‏ها بهشتى، و چه تعداد جهنمى هستند.

بعلاوه و مهم‏تر از همه اين كه، اگر خداوند براساس علم خودش، بهشتيان را به بهشت و جهنميان را به جهنم ببرد و اصلًا در اين دنيا نياورد و فرصت انجام عمل خوب و يا بد را به آنها ندهد، خلاف حكمت خود و هدف خلقت انسان عمل كرده است و ممكن است جهنميان به خداوند شكوه كنند كه: «چرا به ما فرصت انجام عمل ندادى؟ چه بسا عمل خوب انجام مى‏داديم و بهشتى مى‏شديم» كه اين شكوه و خواسته آنان هم حق است.

اما بعد از مقدمات فوق جواب اصلى پرسش را اين طور بيان مى‏كنيم كه درست است كه در نزد علم ذاتى پروردگار مقصد انسان‏ها و بلكه تمام موجودات مشخص شده است اما اين يك بُعد قضيه است و بُعد ديگر آن اعمال و رفتار ما انسان‏هاست كه مى‏تواند بهشت و يا دوزخ را براى ما رقم بزند، اين دو بُعد، در به مقصد رسيدن انسان، همراه هم هستند.

و همان طور كه از آيه استفاده مى‏شود اين دنيا همان جايى است كه خداوند به ما فرصت عمل و بندگى داده تا انسان‏ها به پرسش خداوند در عالم ذر البته در «غالب عمل» كه بسيار مهم‏تر و فراتر از «گفتن» و اعتقاد پيدا كردن است جواب مثبت دهيم. و لباس «عمل» به قامت «قول» خود بپوشانيم.

به عبارت ديگر اين «عمل و بندگى» در كنار «اعتقاد صحيح» است كه انسان را بهشتى و يا جهنمى مى‏كند، و اين دنيا محل عمل است تا اين كه هر انسانى با عمل خود به سرمنزل مقصود برسد و نهايتاً به كمال قُرب الهى رهنمون گردد.

اگر فقط صرفِ اعتقاد پيدا كردن و آن هم در عالم ذر باشد كه انسان در آنجا هيچ راه كمال نپيموده و تلاشى براى رسيدن به خدا نكرده است و انتظار اين كه به بهشت برود، خيالى بيش نيست. چنين شخصى به مانند كسى است كه به واجب بودن نماز اعتقاد دارد و مى‏داند كه در سايه نماز بقيه‏ى اعمال و واجبات هم مقبول درگاه خداوند واقع مى‏شود، اما اين شخص نماز نمى‏خواند و از به‏جا آوردن آن روى گردان است چنين شخصى هيچ گاه نبايد آرزوى بهشت را بكند.

چرا كه بهشت را به «بهاء» دهند نه به «بهانه»! و بهاء همان عمل صالح و نيكوست.

__________________________________________________

 (1). ملك/ 2 و هود/ 7

 (2). طلاق/ 12

 (3). ذاريات/ 56

__________________________________________________

 (1). هود/ 119- 118


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1391برچسب:عالم ذر, تكليف و بندگى ,هدف خلقت, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

مقصود از عالم ذر چيست؟

پاسخ:

آياتى از قرآن كريم به پيمانى كه خداوند از انسان‏ها گرفته، اشاره كرده است، اما مهم‏ترين اين آيات كه مفسران نيز به تبيين و توضيح اين پيمان پرداخته‏اند آيات 172- 174 سوره‏ى اعراف مى‏باشد.

مهم‏ترين پرسش كه در اينجا مطرح است اين است كه اين «ظهور» و «بروز» كى واقع شده؟ وبه چه‏صورت انجام گرفته است؟ وخلاصه منظور از «عالم ذر» چيست؟

در پاسخ به اين سؤال و شرح عالم ذر و تفسير آيه فوق حداقل شش قول وجود دارد كه هر كدام را جمعى يا بعضى از دانشمندان اسلامى پذيرفته‏اند:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 26 / 8 / 1391برچسب:عالم ذر , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 معناى جزء، حزب، ركوع در قرآن چيست؟

پاسخ:

براى قرآن تقسيمات مختلفى ذكر شده است از جمله اين تقسيمات جزء، حزب، خُمس، عُشر و ركوع است كه هر يك را به طور مختصر توضيح مى‏دهيم:

1. «جزء»: قرآن كريم داراى سى جزء است كه تقريباً هر جزء، با جزء ديگر از نظر طول برابر است. اين تقسيم بندى را براى آنكه قرائت روزانه قرآن آسان باشد انجام داده‏اند. در قرآن رسمى جهان اسلام كه به خط عثمان طه است هر جزء، در حدود 20 صفحه‏ى پانزده سطرى آورده شده است كه مجموعاً 604 صفحه مى‏باشد.

2. «حزب»: هر جزء از اجزاى سى‏گانه‏ى قرآن، 2 يا 4 حزب و كل قرآن 60 يا 120 حزب است.

3. «خُمس و عُشر»: هر پنج آيه را خمس [خ‏] و هر ده آيه را عشر [ع‏] تقسيم كرده‏اند و اين عمل را تخميس و تعشير مى‏گويند. به اين تقسيم بندى‏ها در حاشيه‏ى قرآن اشاره شده است. «1»

4. «ركوع»: از جمله‏ى اين تقسيم‏بندى‏ها ركوع‏هاى قرآن است. ركوع‏ها، بر خلاف ساير تقسيم‏بندى‏هاى قرآنى، طول و اندازه‏ى مساوى و معين ندارند، بلكه هر ركوع فرازى چند از آيات قرآن مجيد است كه معمولًا داراى محور موضوعى واحد مى‏باشد. براى مثال آيات 30 تا 37 سوره‏ى مباركه بقره يك ركوع از قرآن مجيد مى‏باشد، كه داستان خلقت حضرت آدم عليه السلام را بيان مى‏كند.

شيعيان در نمازها بعد از قرائت حمد يك سوره كامل مى‏خوانند اما برخى مذاهب اسلامى در ركعات نماز پس از قرائت حمد، يك ركوع از قرآن مى‏خوانند و نام‏گذارى ركوع نيز به همين موضوع بر مى‏گردد. در قرآن براى نشان دادن پايان هر ركوع از حرف (ع) استفاده شده است. عدد ركوعات قرآن طبق نظر مشهور 540 فقره است. «1»

__________________________________________________

 (1). تقسيم‏بندى‏هاى مختلفى كه ذكر شد هر كدام مى‏تواند براى هدفى خاص مثل راحت شدن قرائت و قرائت روزانه يا براى آسان شدن آدرس دهى در قرآن يا براى وصول و پيدا كردن سريع يك سوره يا آيه باشد

__________________________________________________

 (1). مجله ركوع: تأليف واحد پژوهشى مجمع قرآن مشكوة 1379


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1391برچسب:جزء, ركوع, حزب,قرآن, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

علت تكرار برخى از آيات قرآن‏

برخى از آيات قرآن مانند آيات مربوط به ميهمانان حضرت ابراهيم در چند سوره از قرآن تكرار شده علت اين تكرار چيست؟ يا عبارت «وَيَقُولُونَ مَتَى‏ هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» زياد تكرار شده؟ اين همه تكرار به چه علت است؟

پاسخ:

در مورد مطالب، واژه‏ها و كلماتى كه در قرآن تكرار شده مانند سوره الرحمن كه آيه‏ى «فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» «1»

 چندين بار تكرار شده يا داستان حضرت موسى و حضرت آدم عليهما السلام و همچنين داستان ميهمانى حضرت ابراهيم و نيز آيه‏ى «يقولون متى هذا الوعد»»

 كه در چند جاى قرآن آمده است در اين زمينه مفسران دو ديدگاه دارند:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 26 / 8 / 1391برچسب:علت تكرار ,آيات قرآن‏,فَبِأَيِّ آلَاءِ , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

استخاره چيست و آيا استخاره با قرآن صحيح است؟

در مورد استخاره روايات متعددى داريم از جمله در روايتى از امام صادق عليه السلام حكايت شده است كه:

اگر كسى بدون استخاره وارد كارى شود و مورد ابتلاء و امتحان و در معرض مشكلات قرار بگيرد پاداش به او داده نمى‏شود. «1»

يا در روايت ديگرى حكايت شده: «از شقاوت و بدبختى است كه كسى عملى انجام دهد و استخاره از خدا نكند.»

با اين حال لازم است بررسى شود مفهوم استخاره چيست؟ آيا منظور از استخاره در روايات همين استخاره‏اى است كه امروزه مشهور و مصطلح است كه با «تسبيح» يا با «قرآن» انجام مى‏دهيم. يا اينكه منظور از استخاره در روايات چيز ديگرى است؟!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 26 / 8 / 1386برچسب:استخاره, قرآن ,تسبيح, القرعه, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 آيا وجود اختلاف قرائتها به معناى تحريف قرآن است؟

پاسخ:

براى رسيدن به پاسخ بايد به چند نكته توجه داشته باشيم.

1. قرائت چيست؟ و با قرآن چه تفاوتى دارد؟ در مورد قرآن سه چيز داريم:

1. قرآن: همان است كه از طريق وحى به پيامبر رسيد و حضرت تلاوت كرد. و به صورت متواتر به دست ما رسيد.

2. مكتوب قرآن: نوشته قرآن كه از روى آن مى‏خوانيم. نوشته و خط قرآن در طول تاريخ تغييراتى داشته است، مثلًا خط كوفى بود، نسخ شده و ... اينها تغييراتى است كه در خط به وجود آمد. اختلافاتى هم كه امروزه در برخى از كلمات و نوشته‏ها هست، سير طبيعى خود را دارد، منتها اين مسئله ملاك قرآنيت چيزى نمى‏شود؛ هرچند چيزى كه ميان مردم به عنوان قرآن مشهور است، همين مكتوب فعلى است اين مكتوب حاكى قرآن است و قرآن، اصل آن چيزى است كه پيامبر تلفظ كرد و به صورت متواتر به ما رسيده است.

3. قرائات قرآن: يعنى نحوههاى تلفظ و گويش. نحوههاى بيان و گويش قرآن كه گاه در اثر اختلاف لهجه‏ها به وجود آمده، بعضاً به خاطر بعضى گرايشات خاص قاريان قرآن يا روايتهاى مختلفى بود كه از صحابه نقل شده بود. ابن مجاهد قرائاتى را كه در مورد قرآن به وجود آمده بود، در 7 قرائت مشهور جمع آورى كرد كه بعداً 10 و 14 قرائت مشهور شد. اين قرائات كه معمولًا غير از گويش معمولى قرائات متواتر مسلمانان است، اشكالاتى دارد، از جمله:

1. سند قرائات مشكل دارد. آيت الله خوئى «1» در البيان و ديگران با بررسى نشان داده‏اند كه سند اين‏ها معمولًا مشكل دارد؛ مگر برخى از موارد.

2. بر فرض صحت اسناد، خبر واحد هستند. ما مى‏دانيم كه خبر واحد، خبر ظنى است و قرآن به وسيله ظن اثبات نمى‏شود؛ بلكه به وسيله يقين (تواتر) اثبات مى‏شود.

قرائتى هم كه امروزه در جهان اسلام عموميت دارد (حفص از عاصم) خبر واحد است، هرچند به اميرالمؤمنين (ع) و عثمان مى‏رسد و شيعيان و اهل سنت قبول دارند، البته در برخى كشورهاى شمال افريقا و ... قرآن را علاوه بر قرائت فوق به قرائتهاى ديگر مى‏خوانند.

قرائت حفص از عاصم متواتر نيست و سندش هم حداكثر ظن آور است و آنچه موجب شد اين قرائت پذيرفته شود، توافق بيشتر اين قرائت با قرائت متواتر مسلمانان است، بنابراين قرائات هيچ اعتبارى ندارند. به‏ عبارت ديگر قرآن بودن به وسيله شقّ اول (الفاظى كه از پيامبر به صورت متواتر نقل شده است) ثابت مى‏شود؛ نه به وسيله قرائات قرآن، لذا مفسران قديم به قرائات توجه مى‏كردند، چون در جامعه خيلى رواج داشت. گاهى اوقات هم استدلالهاى متفاوتى بر قرائات مى‏شد. مثلًا در مجمع البيان بحث قرائات را مى‏آورد و بعد به توجيه و دلائل آن را مى‏پردازد، ولى مفسران اخير چون قرائات را حجت نمى‏دانند، در تفسير به بحث قرائات توجه نمى‏كنند. مثلًا در كل 27 جلد تفسير نمونه يكى دو مورد بيشتر به اختلاف قرائات توجه نشده است.

نكته: با توجه به آنچه گفتيم، ترويج اين قرائات توسط برخى قاريان درست نيست و بايد توجه بكنند كه اين قرائات متواتر نيست و قرآن با آن ثابت نمى‏شود و ترجمه و تفسير قرآن هم بر اساس قرائات مذكور درست نيست.

رابطه اختلافات قرائات با تحريف قرآن با توجه به اينكه اين قرائات غير از قرآن است، اختلاف در قرائات به معناى اختلاف در قرآن نيست، چون قرائات غير از قرآن است. اختلافات قرائات تنها يك بحث علمى است و در مباحث علوم قرآن هم بيشتر به عنوان تاريخ علم مطرح است.

اختلاف قرائات گاهى اوقات با اختلاف در معنا منتهى مى‏شود، مثلًا بر اساس خبر متواتر و يقين آور در سوره حمد «مالك يوم الدين» مى‏گوييم، ولى برخى به جاى مالك (صاحب اختيار) ملك (پادشاه) قرائت كرده‏اند.

__________________________________________________

 (1). البيان فى تفسير القرآن، ص 151.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1391برچسب: اختلاف قرائتها ,قرائت,تحريف قرآن ,حفص از عاصم, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

چرا خدا در مورد خود به جاى «من» از «ما» استفاده مى‏كند، مثلًا مى‏فرمايد ما زمين را آفريديم؟

پاسخ:

در آيه 16 سوره انبياء مى‏خوانيم:

 «وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ؛ «1» و آسمان و زمين، و آنچه را در ميان آن دو هست به بازيچه نيافريديم.»

 «إِنَّا انزَلْنَاهُ فِى لَيْلَهِ الْقَدْرِ؛ «2»

 در حقيقت ما آن (قرآن) را در شب قدر ( اندازه زنى) فرو فرستاديم.»

چنين كاربردى دو نكته مى‏تواند داشته باشد:

1. براى احترام و بيان عظمت: مثلًا بزرگان مى‏گويند «ما اين كار را كرديم.» گاهى هم ديگران در مورد بزرگان تعبير جمع به كار مى‏برند.

2. استفاده از عوامل واسطه: براى مثال وقتى خدا مى‏خواهد قرآن را نازل بكند، از فرشتگان الهى استفاده مى‏كند، لذا مى‏فرمايد ما قرآن را نازل كرديم، يعنى من و فرشتگان.

در مورد آفرينش هم درست است كه خلق كار خداست؛ اما گاهى ممكن است خدا در آفرينش برخى موجودات افراد يا وسائلى را به كار گرفته باشد، لذا مى‏تواند تعبير «ما» به كار ببرد.

__________________________________________________

 (1). انبياء، 16

 (2). قدر، 1.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1391برچسب:, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

منظور از آيه «اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» چيست؟

پاسخ:

خداوند مى‏فرمايد:

 «اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاهٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُبَارَكَهٍ زَيْتُونَهٍ لَّا شَرْقِيِّهٍ وَلَا غَرْبِيَّهٍ ...؛ «1»

 خدا نورِ آسمان‏ها و زمين است؛ مثال نور او همانند چراغدانى است كه در آن چراغى باشد، كه [آن‏] چراغ در بلورى است- [آن‏] بلور چنانكه گويى سياره‏اى درخشان است- (و اين چراغ با روغنى) از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى و نه غربى است، افروخته مى‏شود؛ نزديك است روغنش روشنى بخشد، و گر چه هيچ آتشى بدان نرسيده باشد. (اين) نورى است بر فراز نور، خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) به نور خود راهنمايى مى‏كند؛ و خدا براى مردم مَثل‏ها مى‏زند و خدا به هر چيزى داناست.»

در اين آيات براى بيان مقصود، از ادبيات كنايى استفاده شده است. بايد نور، خداوند و نسبت اين دو را بشناسيم تا معناى آيات روشن بشود.

نور مادى خودش روشن و براى اشياى ديگر ظاهر كننده است، ولى خدا جسم نيست. بنابراين نمى‏توانيم بگوييم او از جنس نور است. پس «اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» كنايه از زيبايى است، چون نور زيبا و سرچشمه زيباييهاست. خدا هم همينگونه است. بالاترين سرعت حركت از آن نور است. نور وسيله مشاهده موجودات، پرورش دهنده گياهان، عامل پيدايش رنگ، منشأ انرژيهاى موجود در زمين، نابود كننده ميكروبها، هدايتگر مسافران و گم‏شدگان و ... است. خدا هم از اين جهات به نور تشبيه شده است كه وجود موجودات نيكو در پرتو او معنا پيدا مى‏كنند، سرچشمه همه زيباييهاست و ... «1»

تشبيه به نور در قرآن و روايات:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب

                           آيا پيش از خلقت آسمانها و زمين و انسانها، آفرينشى بوده است؟

پاسخ:

خداوند مى‏فرمايد: «اللَّهُ الَّذى خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِى سِتَّهِ أَيَّامٍ؛ «1» خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را بين آن دو هست، در شش روز [و دوره‏] آفريد.» در آيات ديگر «2» توضيح مى‏دهد كه زمين را در دو دوره آفريد و آسمانها را در چند دوره، بعد كوهها، موجودات زمينى و ... را آفريد. از اين آيات استفاده مى‏شود كه خلقت مراحلى داشت و در هر مرحله موجوداتى آفريده شدند. نتيجه اينكه تا آسمان و زمين و جهان مادى نباشد، موجودات زنده نخواهند بود.

بنابراين قرآن دست كم نسبت به خلقت قبل از آسمانها و زمين و جن و انس ساكت است؛ بلكه از برخى آيات مثل «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَذْكُوراً؛ «3» آيا زمان طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود.» استفاده مى‏شود كه قبل از خلقت فعلى، مخلوقى نبود؛ البته در برخى روايات مطالبى وجود دارد كه شايد به كمك آنها و شايد اشاره برخى از آيات بتوان مطلب ديگرى را استفاده كرد، مثلًا در برخى روايات اشاره شده است كه «اول ما خلق الله نورى؛ «1» اولين چيزى كه خلق شد، نور من (پيامبر اكرم) بود.» در حالى كه به صورت طبيعى اول آسمانها و زمين و بعد انسانها آفريده شده‏اند. حالا اگر خلقت نورى را از خلقت معمولى جسمى و مادى جدا بكنيم، راه جمع دارد. به اين صورت كه خلقت نورى برخى از اولياى الهى قبل از خلقت مادى جهان بود. بنابراين تفسير قبل از خلقت معمولى جن و انس و آسمانها و زمين، مخلوقات نورى آفريده شده بودند.

__________________________________________________

 (1). سجده، 4؛ ر. ك. به: فرقان، 59؛ ق 38

 (2). فصلت، 9- 12

 (3). انسان، 1.

__________________________________________________

 (1). بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح 7، ج 15، ص 24، ح 44، ج 25، ص 22، ح 38، ج 54، ص 170، عوالى اللآلى، ج 4، ص 99، ح 140 و در روايتى آمده است: «فى بعض الاخبار العاميّه عن النبى (ص)، اول ما خلق الله روحى». بحارالانوار، ج 54، ص 309.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1391برچسب:خلقت آسمانها و زمين , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

منظور از دو بهشت (جنتان) در قرآن چيست؟

پاسخ:

خداوند مى‏فرمايد:

 «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ فَبِأَىِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ «1»

 و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو بوستان (بهشتى) است. پس كداميك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دروغ مى‏انگاريد؟!»

در ادامه در توصيف اين دو بهشت، مى‏فرمايد: «ذَوَاتَا أَفْنَانٍ؛ كه (آن دو بوستان) داراى (انواع درختان ميوه و) شاخساران است.»

در آيات بعدى هم اوصاف ديگرى را تشريع مى‏كند، از جمله مى‏فرمايد: «فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ؛ در آن دو (بوستان) دو چشمه‏سار روانند.» در آيات بعدى ميوه‏هاى آنها كه به صورت جفت است، اشاره مى‏كند.

دو نكته:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 26 / 8 / 1391برچسب:دو بهشت ,جنتان,قرآن ,بهشت جسمانى , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 دنيا و آخرت چه ارتباطى با هم دارند؟

 

پاسخ:

 

ما دو نظام داريم؛ نظام دنيا و نظام آخرت. نظام دنيا و كيهانى كه ما داريم، بر اساس خورشيد محورى است، يعنى خورشيدى هست كه سياراتى از جمله زمين در اطراف آن مى‏چرخند.

همه در كهكشان راه شيرى قرار دارند و در دل اين راه شيرى خود خورشيد به طرف مقصدى در جريان است.

نظام دنيوى مقدمه و مزرعه‏اى براى نظام آخرت. «1»

حيات واقعى در نظام اخروى است و در آن جا نظام دنيا از لحاظ زمان، مكان و نوع چينش در هم مى‏ريزد و نظامى نو بر پا مى‏شود.

در مورد اين كه نظام آخرت چگونه خواهد بود، ما جز اشارتى كه در قرآن و روايات هست، اطلاعات زيادى نداريم.

و تنها مى‏دانيم حيات دنيوى مقدمه است و حيات واقعى آنجاست. «2»

__________________________________________________

 (1). مجموعه ورام (تنبيه الخواطر و نزهه النواظر)، ج 1، ص 183، عوالى اللآلى، ج 1، ص 267

 (2). نساء/ 77، انعام/ 32، اعراف/ 169، يوسف/ 109، نحل/ 30 و 41، عنكبوت/ 64، غافر (مومن)/ 39، اعلى/ 17.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 26 / 8 / 1391برچسب: آخرت , دنيا,كهكشان, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

منظور خداوند از «تعقيب شيطان‏ها با شهاب‏ها» چيست؟

پاسخ:

دست كم در سه جاى قرآن «1» به اين مطلب اشاره شده است. در سوره حجر مى‏خوانيم:

 «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِى السَّماءِ بُرُوجاً وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ» «2»

مضمون آيه:

ما آسمان‏ها را زينت داديم. ستارگانى در آن قرار داديم و آنها را از هر شيطان رانده شده‏اى محفوظ داشتيم؛ مگر شيطانى كه بخواهد استراق سمع و جاسوسى بكند و اسرار آسمان‏ها را به دست بياورد.

شهابهاى روشنى به دنبال چنين كسى خواهد آمد و او را مورد هدف قرار خواهد داد.

ديدگاه‏هاى مفسران: واژه «شهاب» در اصل «1» به معناى «شعله خارج شده از آتش است. به سنگهاى ريز و گاه سرگردان هم كه بر اثر نيروى جاذبه زمين به سوى زمين كشيده مى‏شوند، شهاب مى‏گويند. اين سنگها بر اثر سرعت زياد و برخورد با هواى اطراف زمين شعله ور و گاهى تبديل به خاكستر مى‏شوند. ما اين شهاب‏ها را شبها به صورت نقطه‏هاى روشنى كه به سرعت به سوى زمين مى‏آيند و بعد ناپديد مى‏شوند مى‏بينيم.

ممكن است مقصود از شهاب در اين آيه، كنايه از امواج نيرومند علم و تقواى دانشمندان يا همين شهاب سنگها باشد.

مفسران دست «2» كم چهار ديدگاه در مورد اين آيه دارند:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 26 / 8 / 1391برچسب:شيطان,تعقيب ,شهاب‏ها, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

  راهكارهاى مقابله با چشم چرانى و خود ارضايى را بيان كنيد؟

پاسخ:

چشم چرانى و نگاه آلوده، آغاز انحرافات جنسى از جمله، خودارضايى است. «1» بنابراين در مرحله‏ى اوّل لازم است ديده‏ها را پاك كرد تا بتوان دل را كنترل كرد.

ز دست ديده و دل هر دو فرياد كه هر چه ديده بيند دل كند ياد

قرآن كريم پيش از دعوت به عفت جنسى، به عفت چشم دعوت مى‏كند و مى‏فرمايد:

 «به مردان با ايمان بگو: عفت چشم و عفت جنسى را رعايت كنند «2» ... به زنان با ايمان بگو: عفت چشم و عفت جنسى را رعايت كنند «3»»

از پيامبر اسلام (ص) حكايت شده: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس؛ نگاه (به نامحرم) تير زهرآگينى از تيرهاى شيطان است.» «4»

شيطان با نگاه آلوده، جوانان را به دام عشق ناپاك و انحرافات جنسى مى‏كشاند، از حضرت على (ع) نقل شده: «چه بسا عشقى كه با يك نگاه، بذر افشانى مى‏شود.» «5»

چشم چرانى از محروميت‏هاى جنسى، محيط نامساعد و ضعف اراده و ... به وجود مى‏آيد. و عصب «لى بيدو» كه در اعصاب چشم متمركز است با اعصاب جنسى متصل است و شخص با چشم چرانى لذت مى‏برد و به طور مستمر تبديل به يك عادت مى‏شود.

براى مقابله با چشم چرانى و استمناء لازم است از ضررهاى آن دو آگاهى پيدا كنيم:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 26 / 8 / 1391برچسب:چشم چرانى,نگاه آلوده, خود ارضايى ,شيطان,عفت جنسى, , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

چرا قرآن به زيتون و انجير قسم ياد كرده است؟ آيا به خاطر فوايد غذايى آنهاست؟

پاسخ:

پرسش را در دو بخش بررسى مى‏كنيم:

اول: حكمت و فلسفه‏ى سوگند در قرآن؛

دوم: سوگند قرآن به انجير و زيتون و حكمت آن.

اول: چرا خداوند سوگند ياد كرده است؟

مفسّران و صاحب‏نظران علوم قرآنى دلايل متعددى را براى قسم‏هاى قرآن بر شمرده‏اند كه با بررسى آنها مطلب روشن مى‏گردد:

1. برخى قائلند سوگندهاى قرآن به خاطر نشان دادن عظمت و تأكيد بر مطلبى است كه بعد از قسم مى‏آيد. يعنى اين مطلبى كه دنباله‏ى آيات معمولًا بيان مى‏كند؛ مطلب مهمى است. «1»

2. حكمت دوم قسم‏هاى قرآن اين است كه گاهى خداوند مى‏خواهد عظمت آن مطلبى را كه به آن سوگند ياد كرده، نشان دهد. «2»

همچنين سوگندهاى قرآن فكر و عقل انسان را توسعه مى‏دهد؛ در واقع تمام هستى را جولانگاه فكر بشر قرار مى‏دهد و وى را در عالم محسوسات و مادى و

عالم غيب به پرواز در مى‏آورد زمين و خورشيد و ستارگان و كهكشان‏ها و حتى انجير و زيتون را در برابر فكر او عرضه مى‏كند تا همه و همه را مورد مطالعه قرار دهد و با تحقيق و دقّت آنها را بررسى كند. «1»

3. احتمال دارد كه در سوگندهاى قرآن «رَب» در تقدير است، يعنى «والفجر» در اصل «رب الفجر» بوده، يعنى سوگند به پروردگار سپيده دم و اصولًا هر جا خداوند به امور مادى قسم مى‏خورد يك «رب» در تقدير است. مثلًا سوگند به پروردگار خورشيد، سوگند به پروردگار ماه و ...

در نتيجه مى‏توان اين سه احتمال را با هم جمع كرد، زيرا با هم منافاتى ندارند، به هر حال سوگندهاى قرآن هم اشاره به عظمت مطلبى كه به آن قسم ياد شده و هم عظمت مطلبى كه برايش قسم خورده دارد و هم بر عظمت خالق آنها ناظر است. بنابراين قسم‏ها و سوگندهاى قرآن براى اثبات راستگويى خداوند تبارك و تعالى نيست؛ بلكه براى نشان دادن عظمت اينگونه مطالب و اهميت آنهاست


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 26 / 8 / 1391برچسب:زيتون, انجير ,قسم ,قرآن,سوگند, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

منظور از شفاء بودن قرآن چيست؟

پاسخ:

شفا بودن قرآن در آيات متعددى مطرح شده از جمله در سوره‏ى اسراء مى‏فرمايد:

 «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَاراً؛ «1» و از قرآن آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏كنيم؛ و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمى‏افزايد.»

و در سوره‏ى يونس مى‏فرمايد:

 «يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَهٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِينَ؛ «2» اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سينه‏هاست؛ (درمانى براى دل‏هاى شما؛) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان.»

در اينجا لازم است به چند مطلب اشاره شود:

الف: مفهوم‏شناسى:

واژه‏ى «شفاء» به معناى صحت و سلامت است «3» و در مقابل بيمارى، عيب و نقص مى‏آيد.

ب: بيمارى‏هاى انسان:

با بررسى ابعاد مختلف انسان در مى‏يابيم نمى‏توان براى انسان فقط بيمارى جسم را در نظر گرفت و در بهبودى آن تلاش كرد بلكه انسان داراى دو بعد جسمى و روحى مى‏باشد كه ممكن است هر كدام در معرض بيمارى قرار گيرند و بيمارى هر كدام موجب اختلال در كارايى ابعاد ديگر انسان شود. از اين رو مى‏توان بيمارى‏هاى انسان را به سه نوع تقسيم كرد:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 26 / 8 / 1391برچسب: شفاء بودن قرآن , درمان , اعتقادى؛ قرآن , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

پاسخ :

يكي از فضيلت‌هايي كه براي عثمان بن عفان نقل كرده‌اند ، ازدواج با دو دختر نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم به نام‌هاي رقيه و ام كلثوم است . در اين باره نظريات مختلفي وجود دارد ، اهل سنت با قاطعيت تمام بر آن پافشاري مي‌كنند ؛ اما از طرف ديگر برخي از محققين شيعه بر اين اعتقاد هستند كه همسران عثمان هيچ كدامشان دختر پيامبر نبودند ؛ بلكه ربيبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خديجه بوده‌اند و براي اين احتمال دلايلي نيز ذكر كرده اند كه ما بدون هيچگونه اظهار نظر اين دلايل را به صورت مختصر نقل و قضاوت به عهده خوانندگان گرامي وا مي گذاريم .

دوستان عزيزي كه مايل به تحقيق بيشتر در اين باره هستند مي‌توانند به اين كتاب‌ها مراجعه بفرمايند : ازواج النبي و بناته ، تأليف الشيخ نجاح الطائي و الصحيح من سيرة النبي الأعظم نوشته سيد جعفر مرتضي و... .

 

اما دلايلي كه در اين باره آورده شده است :

 1 . عدم وجود رابطه صميمانه بين پيامبر و ديگر دختران آن حضرت :

با رجوع به سيره نبي مكرم اسلام و دقت در آن ، در مي‌يابيم كه روايات بسياري از رابطه بسيار صميمانه نبي مكرم اسلام و دختر بزرگوارش صديقه طاهره سلام الله عليها حكايت مي‌كند ؛ تا جايي هر زماني پيامبر اسلام به سفر مي‌رفت ، آخرين كسي كه با او خدا حافظي مي‌كرد ، فاطمه زهرا بود و وقتي از سفر بر مي‌گشت ، قبل از هر كاري به ديدار فاطمه مي‌رفت و در خانه او را مي‌زد . روايات فراواني در كتاب‌هاي شيعه و سني  اين رابطه بسيار صميمانه را ثابت مي‌كند ؛ از جمله بسياري از علماي شيعه و سني يكي از القاب آن حضرت را « ام أبيها » نقل كرده‌اند . ابن حجر عسقلاني در تهذيب و الإصابه ، ذهبي در سير اعلام النبلاء و الكاشف خود نوشته‌اند :

فاطمة الزهراء ... كانت تكنى أم أبيها .

الإصابة - ابن حجر - ج 8 - ص 262 و سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 2 - ص 118 – 119 و الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة - الذهبي - ج 2 - ص 514 و تهذيب الكمال - المزي - ج 35 - ص 247 و أسد الغابة - ابن الأثير - ج 5 - ص 520 و الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1899 .

اما هيچ روايتي ؛ حتي يك روايت ضعيف نيز در  كتاب‌هاي شيعه و سني نقل نشده است كه پيامبر اسلام حتي يكبار درِ خانه رقيه و ام كلثوم را زده باشد . چرا پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم اين رابطه بسيار صميمانه را با ديگر دختران خود نداشته‌ است ؛ نه در مدينه و نه حتي در مكه ؟ مگر نه اين كه به ادعاي اهل سنت آن‌ها نيز يادگار خديجه بودند ؟

هر چند كه فاطمه زهرا از هر نظر از تمامي زنان عالم متمايز بوده است ؛ ولي اگر پيامبر دختري غير از فاطمه داشت ، شايسته بود كه اين رابطه صميمانه بين آن‌ها نيز وجود داشته باشد .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب

با توجه به پيشرفت سريع علم بشر آيا احكام 1400 سال پيش اسلام نياز به بازنگري ندارد ؟

پاسخ :

 

 
در ميان اديان ومذاهب هيچ دين و مذهبي مانند اسلام در شئون زندگي مردم مداخله نكرده است.اسلام در مقررات خود به يك سلسله عبادات و اذكار واوراد و يك رشته اندرزهاياخلاقي اكتفا نكرده است ، همانطوريكه روابطبندگان با خدا را بيان كرده استخطوط اصلي روابط انسانها و حقوق و

وظايف افراد را نسبت بيكديگر نيز در شكلهاي گوناگون بيان كرده است . قهرا پرسش انطباق با زمان درباره اسلام كه چنين دينياست بيشتر موردپيدا ميكند .
 
خصلت انطباق اسلام با زمان از نظر خارجيان
 
اتفاقا بسياري از دانشمندان و نويسندگان خارجي ، اسلام را از نظر قوانين‏اجتماعي و مدني مورد مطالعه قرار داده‏اند و قوانين اسلامي را بعنوان يك‏سلسله قوانين مترقي ستايش كرده و خاصيت زنده و جاويد بودن اين دين وقابليتانطباق قوانين آن را با پيشرفتهاي زمان مورد توجه و تمجيد قرارداده‏اند.
 
برنارد شاو نويسنده معروف و آزاد فكر انگليسي گفته است : " من هميشه‏نسبت بدين محمد بواسطه خاصيت زنده بودن عجيبش نهايت احترام راداشته‏ام . بنظر مناسلام تنها مذهبي است كه استعداد توافق و تسلط برحالات گوناگون و صور متغيرزندگي و مواجهه با قرون مختلف را دارد . " چنين پيش بيني ميكنم و از همين اكنون آثار آن پديدار شده است كه‏ايمان محمدمورد قبول اروپاي فرداخواهد بود. روحانيون قرون وسطي در نتيجه جهالت ياتعصب ، شمايل تاريكي ازآئين محمد رسم ميكردند ، او بچشم آنها از روي كينه وعصبيت ضد مسيح جلوه‏كرده بود ، من درباره اين مرد فوق العاده مطالعهكردم و به اين‏نتيجه رسيدم كه نه تنها ضد مسيح نبوده بلكه بايد نجات دهندهبشريت‏ناميده شود . بعقيده من اگر مردي چون او صاحب اختيار دنياي جديد بشودطوري در حل مسائل ومشكلات دنيا توفيق خواهد يافت كه صلح و سعادت آرزوي‏بشر تأمين خواهد شد " .
 
دكتر شبلي شميل يك عرب لبناني مادي مسلك است . اوبراي اولين باربنياد انواع داروين را بضميمه شرح بوخنر آلماني ، بعنوان حربه‏ايعليه‏عقائد مذهبي ، بزبان عربي ترجمه كرد و در اختيارعربي زبانان قرار داد . وي با آنكه ماترياليست است از اعجاب و تحسين نسبت باسلام و عظمت‏آورنده آنخودداري نميكند و همواره اسلام را بعنوان يك آئين زنده و قابل‏انطباق با زمانستايش ميكند. اين مرد در جلد دوم كتابي كه بنام فلسفه النشوء والارتقاء بعربيمنتشركرده است مقاله‏اي دارد تحت عنوان " القرآن والعمران " اين مقاله رادر رد يكي از خارجيان كه به كشورهاي اسلاميمسافرت كرده و اسلام را مسئول‏انحطاط مسلمين دانسته نوشته است . شبلي شميل سعي دارد در اين مقاله ثابتكند كه علت انحطاط مسلمين‏انحراف از تعاليم اجتماعي اسلامي است نه اسلام و آنعده از غربي‏ها كه به‏اسلام حمله ميكنند يا اسلام را نمي‏شناسند ويا سوء نيت دارند و ميخواهند با بد بين كردن شرقي‏ها بقوانين و مقرراتي‏كهبهرحال از ميان خودشان برخاسته ، طوق بندگي خود را بگردن آنها بگذارند.آن پرسشي كه بيش از هر پرسش ديگر تكرار ميشود اينست كه قوانين درزمينهاحتياجات وضع ميشود واحتياجات اجتماعي بشر ثابت و يك نواخت‏نيست ، پس قوانيناجتماعي نيز نمي‏تواند ثابت و يكنواخت باشد. اين پرسش چه پرسش خوب و ارزنده‏اياست . اتفاقا يكي از جنبه‏هاي‏اعجازآميز دين مبين اسلام كه هر مسلمان فهميده ودانشمندي از آن احساس‏غرور و افتخار ميكند اينست كه اسلام درمورد احتياجاتثابت فردي يااجتماعي قوانين ثابت و در مورد احتياجات موقت و متغير وضع متغيريدرنظر گرفته است. در اينصورت در همه دورانها قوانين اسلام به روز ومطابق نياز حقيقي مردم آن زمان است كه نشانه بارز آن اجتهاد واستنباط دائم احكام اسلام توسط علما ومراجع است.
 
برگرفته از كتاب اسلام و مقتضيات زمان استاد شهيد مرتضي مطهري باب اسلام و مقتضيات زمان

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 25 / 8 / 1391برچسب: بشر ,احكام 1400 ,پيشرفت علم, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

آيا در بين فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا ازدواج خواهر و برادري صورت گرفته است يا خير توضيح دهيد؟
با توجه به اين كه ازدواج خواهر و برادر در اسلام نهي شده است آيا در صورت صحيح بودن موضوع فوق خدشه اي به پيكره اسلام وارد نمي شود.

 

جواب:

ازدواج با محارم:
در آيين حضرت آدم(ع) حرمت ازدواج با محارم نيامده بود لذا انجام اين عمل بلامانع بوده است. آنچه كه مأمور به انجام آن هستيم انجام واجبات است و ترك محرمات و چون در آن زمان اين قانون براي مردم آن زمان نيامده بود لذا اين امر بلامانع و بدون اشكال مي باشد.
از طرفي در باب ازدواج فرزندان حضرت آدم اقوال متعدد است بعضي مي گويند كه اين ازدواج با خواهران خودشان صورت گرفته كه جواب داده شد.
بعضي قائلندكه در تفاسير اين مسئله آمده است كه ملكي به شكل زن با اينها ازدواج كرده است كه پس بالتبع اين سؤال شما جواب داده مي شود.
و اينكه شما فرموديد كه اين عمل اگر ازدواج با محارم باشد خدشه اي به پيكره اسلام وارد مي كند اين سؤال جايي ندارد. چراكه آيين حضرت آدم آيين اسلام نبوده است تا انجام بعضي از كارها در آن آيين ضرر به پيكره اسلام وارد كند. به طور مثال در كشوري قوانين خاصي بر مسئله خاصي وضع مي كنند كه مردم آن كشور بايد در مورد خاصي تابع آن قانون خاص باشند. حالا اگر در كشور ديگر در باب همين مورد خاص اين قانون خاص نباشد. عمل كردن بر طبق قانون كشور ديگر براي اين مردم (كه اين قانون را ندارند) مخل قانون كشور ديگر نيست.
علاوه بر آنكه بر اساس عقول و فهم بشر احكام الهي تدريجا صادر شده و هر ديني با دين قبلي تفاوتهايي دارد و همين طور كه بشر در زمانهاي مختلف عقولش متكامل مي شده پيامبران مختلف مي آمدند و آيين حقه را (ان الدين عندالله الاسلام) را تكميل مي كردند و آنقدر دين را آرام آرام براي مردم بيان كرده اند و در طي سالهاي مختلف بوسيله شريعتهاي مختلف بر حجم آن افزوده اند تا اكنون كه اسلام است كه جميع احكام لازم در آن موجود است كه در اين دين اسلام است كه ازدواج با محارم حرام است.
ضمناً براي فهم بهتر مسئله به تفسير الميزان، ج4، تفسير سوره نساء آيه اول مراجعه شود. كه در آنجا مرحوم علامه طباطبايي بر اساس آيات اثبات مي كند كه ازدواج بين خواهر و برادر بوده، كه از جمله بث منها رجالا كثيرا و نساء استفاده نموده اند.
حرمت تزويج خواهر و برادر مسئله فرعي و اعتباري و اختيارش به دست خداوند است كه در آن زمان به خاطر مصالحي خداوند اجازه داده، پس در دوره هاي بعدي براي هميشه تحريم نموده است


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 25 / 8 / 1391برچسب: فرزندان حضرت آدم, ازدواج خواهر و برادري ,, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

آيا احتمال جنگ سوم با ظهور مصلح جهاني منافات دارد؟
 
مدّتى است كه در تمام دنيا گفتگو از خطرات جنگ سوّم در ميان است و اين كه اگر جنگ اتمى شروع شود، موجود زنده اى در جهان باقى نمى ماند و غالباً در سخنان سران كشورهاى شرق و غرب ديده مى شود.

آيا با اعتقاد به قدرت قاهر خداوند ممكن است چند نفر هوسباز و بى ايمان، به خاطر توسعه طلبى، دنيا را خاك و خاكستر كنند و آيا اين موضوع با اعتقاد مسلمانان عموماً و شيعه خصوصاً كه در انتظار جهانگير شدن اسلام هستند و عقيده دارند كه مصلح حقيقى - امام عصر ارواحنا فداه - بايد دنياى فاسد را اصلاح كند منافات ندارد؟


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 23 / 8 / 1391برچسب:جنگ سوم ,مصلح جهاني , ظهور , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

اگر مسلم بن عقيل در خانة هاني، ابن زياد را غافل گير مي كرد، آيا گناهي مرتكب شده بود يا

 

فقط كار خلاف اخلاق كرده بود؟ بر فرض اين كه كار خلاف اخلاق بود، ولي گناه نداشت. لا اقل

 

مصلحت آن بيش از مفسدة زنده بودن ابن زياد نبود و به خاطر مصلحت، مسلم بايد ابن زياد را مي

كشت.

جواب:

دو دليل براي عدم اقدام حضرت مسلم، از زبان ايشان نقل شده است. در مقتل ابي مخنف آمده است:

"مسلم گفت: يكي عدم خشنودي هاني از كشته شدن [ابن زياد] و ديگري سخني بود كه مردم از

پيامبر(ص) نقل كرده اند [كه آن حضرت فرمود] "ايمان مانع كشتن پنهاني [و ترور] است. مؤمن كسي

را نمي كشد [و ترور نمي كند]".

 

پس علاوه بر اين كه صاحب خانه راضي به انجام ترور در منزل خود نبود، مطلب مهم ديگر اين است

كه چون مسلم نمايندة امام حسين(ع) است، بايد فضائل اخلاقي را مو به مو رعايت نمايد. به

اصطلاح نزدانيان هدف، توجيه گر وسيله نمي باشد، يعني براي رسيدن به هدف مقدس و عالي از

ابزارهاي ناپسند و غير اخلاقي استفاده نمي كنند.

 

پس انجام ترور عملي است كه از سوي رسول خدا(ص) نهي گرديده است و نبايد صورت بگيرد. در

سرتاسر زندگي ائمه از اين اخلاقيات به چشم مي خورد و رمز بقا و جاودانگي آنان توجه به اين

امور است كه نمونة بارز آن قيام حضرت اباعبدالله ميباشد.

 

[1] وسائل الشيعه، ج 18،[ ص 579، باب 6، ح 3.

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 23 / 8 / 1391برچسب:مسلم بن عقيل , خانة هاني, ابن زياد , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

 

آيا در لشكر حضرت امام حسين (ع) ايراني هم بود؟

 

جواب:

بعضي از مورخان مي گويد: پدر يكي از شهداي كربلا از فرزندان ملوك عجم است .نصر بعد از حضرت

اميرمؤمنان و حضرت مجتبي(ع) در خدمت حضرت امام حسين (ع) بود و با آن حضرت از مدينه به مكه و

از مكه به كربلا آمد و به فيض شهادت نايل گرديد.(1)

 

(پـاورقي 1.نظري منفد, قصه كربلا, ص 288


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 23 / 8 / 1386برچسب:ايراني, امام حسين (ع), ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

چرا بر دشمنان امام حسين(ع) لعن مى‏فرستيد. اين كار براى چيست و چرا دشمنان ابى عبد الله(ع) را لعن مى‏كنيد؟ اين كار نوعى خشونت و بدبينى است. اين يك نوع احساسات منفى است و با منش «انسانِ مدرن» نمى‏سازد. امروز زمانى است كه بايد با همه مردم با خوشى و شادى و لبخند رفتار كرد. امروز بايد دم از زندگى زد، دم از شادى زد، دم از صلح و آشتى زد. اين روحيه لعن و تبرى و پشت كردن به ديگران خشونت‏هايى است كه به هزار و چهار صد سال پيش، يعنى زمانى كه امام حسين(ع) را كشتند برمى‏گردد و با آن زمان مناسبت دارد. اما امروز ديگر جامعه و مردم اين كارها را نمى‏پسندند. چرا مقيد به صد لعن هستيد؟!

 

همان گونه كه سرشت انسان فقط از «شناخت» ساخته نشده است، تنها از احساسات و عواطف «مثبت» هم ساخته نشده است. آدميزاد موجودى است كه هم احساس مثبت و هم احساس منفى دارد. هم عواطف مثبت و هم عواطف منفى دارد. همان گونه كه شادى در وجود ما هست، غم هم هست. خدا ما را اين گونه آفريده است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 23 / 8 / 1391برچسب: لعن, انسانِ مدرن, خشونت و بدبينى ,خنديدن ,, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

چرا عزادارى ساير امامان(ع)، مانند عزادارى امام حسين(ع) نيست؟

اين به دليل گستره كمى و كيفى واقعه عاشورا است. وضعيت خاص جهان اسلام و مسلمانان، حالات حاكمان مسلمان و ظلم‏هاى فراوان آنان، در بند كشيده شدن انسانيت و آزادى، تحقير امت اسلامى، سلب امنيت، تشديد ظلم عليه شيعيان، فراموشى آموزه‏هايى چون امر به معروف و نهى از منكر، شيوع بدعت‏ها و ورود آنها به دين، اخلال در وحدت مسلمانان، فراموشى اخلاق اسلامى و انسانى و از يك سو و موقعيت ويژه اباعبدالله (ع) از جهت مظلوميت و تنهايى، كيفيت برخورد مسلمانان به ظاهر دوست با حضرت، نوع جنگ و برخورد فيزيكى با آن حضرت و اصحاب و اهل و عيالش، آموزه‏ها و درس‏هاى تربيتى، اجتماعى، سياسى، فرهنگى و دينى به خصوص امام حسين (ع) از سوى ديگر(1) همه و همه شكل خاصى به اين حادثه داده است كه ابعاد گوناگون، پيچيده و ژرف آن، موضوعات و مسائل فراوانى را براى تحقيق و پژوهش فراروى محققان قرار داده است و اين با توجه به وجود هزاران كتابى است كه تاكنون در زمينه اين رويداد، به نگارش درآمده است.

حضرت رسول (ص) امام على (ع)، حضرت زهرا (س)، امام حسن مجتبى (ع) و معصومان پس از اباعبدالله (ع) به دليل همين ويژگى‏هاى خاص و منحصر به فرد قصه كربلا، اين همه بر احياى ياد كرد آن در قالب عزادارى تأكيد فرموده‏اند.(2)

به هر روى نفس حوادث عاشورا و ابعاد گوناگون آن، آن را واقعه‏اى بى‏نظير در تاريخ ساخته است چنان كه امام صادق (ع) فرمود: «لا يوم كيومك يا اباعبدالله»(3) و روشن است كه نكوداشت هر واقعه‏اى، به گستردگى آن بستگى دارد و چون حادثه عاشورا چنين است، عزادارى آن نيز كماً و كيفاً با عزادارى براى واقعه‏هاى ديگر قابل مقايسه نيست.

پى‏نوشت‏

 (1) در اين خصوص نگا: حسين، نفس مطمئنه، صص 5- 81.

 (2) نگا: بحارالانوار، ج 44، ص 223، 243، 244، 245، 281، 282، 289، 291، 293 و.

 (3) شيخ صدوق، امالى، ص 77.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 23 / 8 / 1386برچسب:عزادارى,, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

آيا عزادارى براى امام حسين(ع)، در زمان امامان(ع) سابقه‏دارد؟

بلى، در اينجا تنها به ذكر نمونه‏هاى اندكى از آنچه كه در تاريخ نقل شده، بسنده مى‏كنيم


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 23 / 8 / 1391برچسب: عزادارى , امام حسين, زمان امامان, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

آيا قيام امام حسين(ع) تمرد و شورش عليه حكومت بود؟ اصولاً از ديدگاه اسلامى در چه مواردى تمرد و قيام عليه دولت جايز مى‏باشد؟

در روز عاشورا عمروبن الحجاج از ميان لشكر عمر سعد بانگ برآورد: «يا اهل الكوفه الزموا طاعتكم و جماعتكم و لاترتابوا فى قتل من مرق من الدين و خالف الامام» و با اين سخنان امام حسين (ع) را از مارقين و خروج كنندگان بر پيشواى مسلمانان معرفى كرد و متأسفانه اصل چنين تفكرى هنوز هم وجود دارد.

مسلماً در اينكه قيام امام حسين (ع) تمرد و شورش در مقابل حكومت جائر وقت بود، شكى نيست اما بايد توجه داشت كه از ديدگاه اسلامى تمرّد و شورش عليه حكومت، به طور مطلق ممنوع نيست هر چند برخى از مكاتب و مذاهب چنين حقى را قائل نيستند


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب

 آيا امام حسين(ع) مى‏دانست شهيد مى‏شود؟ اگر چنين است، چرا با پاى خويش به سوى قتلگاه رفت؟

بر اساس احاديث و روايات شيعى، امامان (ع) از علم غيب موهبتى از سوى خداوند بهره‏مندند. خداوند متعال مى‏فرمايد: «عالم الغيب فلا يظهر على غيبه‏أحداً إ لا من ارتضى من رسول».(1)

اين آيه نشان مى‏دهد كه علم غيب اختصاص به خداوند دارد و كسى جز خدا آن را نمى‏داند. اما ممكن است پيامبر با رضايت پروردگار متعال، بداند و نيز ممكن است ديگر انسان‏ها از سوى خدا و يا به تعليم پيامبران، از آن آگاهى يابند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 23 / 8 / 1391برچسب: شهيد , به سوى قتلگاه , علامه طباطبايى , , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

مقصود امام حسين(ع) از گفتن استرجاع «انا لله و انا اليه راجعون» چه بود؟ چرا امام حسين(ع) فرمودند با حاكميت يزيد ديگر بايد فاتحه اسلام را خواند؟

خطرى كه امام حسين (ع) از آن ياد كردند، خطر ارتجاع است. اين خطر از تمام مخاطراتى كه در آن روز جامعه مسلمانان را تهديد مى‏كرد، مهم‏تر و شكننده‏تر بود. عفريت ارتجاع، بازگشت به عصر شرك و بت پرستى و جاهليت، اندك اندك قيافه منحوس و مهيب خود را نشان مى‏داد.

زور سرنيزه بنى‏اميه، نقشه‏هاى وسيع آنها را در سست كردن مبانى دينى جامعه و الغاى نظامات اسلامى و تحقير شعائر دينى، اجرا مى‏كرد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب

مقصود امام حسين(ع) از اين جمله «من براى امر به معروف و نهى از منكر قيام كردم» چيست؟

امام حسين (ع) با اين عبارت، مى‏خواهند نقش محورى امر به معروف و نهى از منكر را نشان دهند به گونه‏اى كه هدف نهايى قيام خويش را تحقق اين امر مى‏دانند. اگر توجهى به جايگاه اصيل امر به معروف و نهى از منكر شود، مقصود حضرت از اين سخن روشن‏تر خواهد شد

اين سخن، جايگاه اساسى و اصلى امر به معروف و نهى از منكر را نشان مى‏دهد.

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 23 / 8 / 1391برچسب:امر به معروف , نهى از منكر , امام حسين(ع), ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 آيا شهربانو دختر يزدگرد سوّم مادر امام سجاد(ع) بوده؟ و در سرزمين كربلا حضور داشته؟ و فرار او به سمت ايران به دستور امام حسين(ع) و مدفون شدنش در آرامگاهى كه هم‏اكنون در تهران به بى‏بى‏شهربانو شهرت دارد، صحيح است؟

در بعضى از نوشته‏هاى متأخّر- كه به خيال خود از تاريخ‏هاى معتبر نقل قول كرده- چنين آمده است:

«در برخى از كتب معتبر تاريخى چنين آمده كه: شهربانويه- كه در كربلا حضور داشت و مادر فاطمه همسر قاسم بود- به سفارش امام حسين (ع) سوار بر اسب امام (ع) شده تا او را به سرزمين سرنوشت برساند و او به اذن خدا در ساعتى به رى رسيد و در كوهى از آن سامان و در نزديكى مقبره سيدعبدالعظيم حسنى مدفون شد».

و همان‏جا چنين آمده است: «در ميان مردم چنين شهرت دارد كه در قله كوه چيزى شبيه تكّه‏اى از روپوش زن ديده مى‏شود كه هيچ مردى نمى‏تواند به آن نزديك شود. زن آبستنى كه در شكم فرزند پسرى داشته باشد، نيز توان نزديك شدن به آن را ندارد».

و نيز چنين شايع شده است: «او هنگامى كه به رى رسيد، خواست از «هو» (خداوند) يارى بخواهد، اما اشتباها به جاى «هو» لفظ «كوه» را به زبان آورد و همان‏جا كوه او را دريافت و در شكم خود پنهان كرد».

شايد در نظر برخى ساختگى بودن اين افسانه‏ها و نيز عدم حضور مادر امام سجاد (ع) در كربلا، امرى واضح بوده و نياز به بحث و تحقيق ندارد اما از آنجا كه درباره او مطالب فراوانى در ميان مردم و حتى در ميان قشر فرهيخته شايع است، به بحث درباره او مى‏پردازيم.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب

 

رأس مبارك امام حسين(ع) در كجا مدفون شد؟

درباره محلّ دفن سر مبارك امام حسين (ع) به خصوص و سرهاى ديگر شهداى كربلا به صورت عموم، در كتاب‏هاى تاريخى شيعه و اهل سنّت و نيز منابع روايى شيعه اختلاف فراوانى مشاهده مى‏شود. البته اقوال نقل شده نياز به بررسى دارد اما هم اكنون مشهورترين قول- كه مورد قبول جامعه شيعى قرار گرفته- آن است كه سر مبارك پس از چندى به بدن ملحق شد و در سرزمين كربلا مدفون گرديد.

براى آگاهى بيشتر به بيان اين اقوال مى‏پردازيم:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 23 / 8 / 1391برچسب:رأس مبارك ,محلّ دفن , منابع روايى شيعه , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

چرا امام حسين(ع) يمن را كه سابقه‏اى شيعى داشت، براى محل قيام خود انتخاب نكرد؟

در كلمات بزرگانى همانند ابن عباس، اين پيشنهاد مطرح شد كه امام حسين (ع) به سمت يمن رفته، از آنجا داعيان خود را به اطراف بفرستد و نهضت خود را سامان‏دهى كند تا بتواند در مقابل يزيد بايستد.(1)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 23 / 8 / 1391برچسب: يمن, محل قيام , امام حسين, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

چرا امام حسين(ع) حجّ خود را نيمه تمام گذاشت و از مكّه در آستانه شروع اعمال حجّ خارج شد؟

قبل از آنكه به تحليل تاريخى اين پرسش بپردازيم، بايد اين نكته را متذكر شويم كه از ديدگاه فقهى، اين سخن مشهور كه امام حسين (ع) حجّ خود را نيمه تمام گذاشت، سخن نادرستى است زيرا امام (ع) در روز هشتم ذى حجه «يوم الترويه» از مكّه خارج شد.(1) در حالى‏كه اعمال حجّ- كه با احرام در مكّه و وقوف در عرفات شروع مى‏شود


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 23 / 8 / 1391برچسب:حجّ ,يوم الترويه,مكّه,امام حسين , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

آيا امام حسن(ع) سرزمين كربلا را خريدند؟ با چه شرطي به چه كساني واگذار كردند؟

پاسخ:

امام حسين ـ عليه السلام ـ در جريان نهضت خويش بعد از طي مسيري نسبتاً طولاني و گذر از منازل متعدد روز دوم محرم سال 61هـ وارد سرزمين كربلا شدند و تا روز عاشورا كه مدت هشت روز در آن سرزمين اقامت داشتند اقدامات مهمّي انجام دادند، و خطبه هاي زيادي جهت اثبات حقانيت خود و جلوگيري از خونريزي انجام دادند، و به گفته منابع تاريخي در همان بدو ورود محلي را كه اكنون مرقد آن حضرت در آن واقع است خريداري كردند.(1) بنابر نقل برخي از منابع از هر طرف چهار ميل از مالكان آن خريداري نموده و دوباره به مالكان صدقه دادند. و شرط كردند كه آنها زائران را سه روز ميهمان كنند و به مزار حضرت راهنمايي نمايند.در اين رابطه روايتي هم از امام صادق ـ عليه السلام ـ وارد شده كه در تعيين حدود حرم امام حسين ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: حرم امام حسين كه آنرا خريداري كرد چهار ميل در چهار ميل از اطراف قبر است و اين محل براي اولاد آن حضرت و دوستداران حلال ولي براي غير از آنها كه با اولاد حضرت مخالفت كنند حرام است و در آن سرزمين بركت است.(2)
در مقتل المقرم از قول امام صادق ـ عليه السلام ـ نيز وارد شده كه امام حسين ـ عليه السلام ـ وقتي آن زمين را خريداري و به اهالي صدقه داد با آنها شرط كرد ولي آنها به شرط امام عمل نكردند.
(3)
با توجه به مطالب گفته شده و روايتي كه از امام صادق ـ عليه السلام ـ در اين رابطه نقل شده مي توان به اين نتيجه رسيد كه امام حسين ـ عليه السلام ـ چون از شهادت خويش خبر داشت و آنرا از طريق پيامبر و امام علي ـ عليه السلام ـ شنيده بود و حتي موضع آنرا مي دانست لذا قبل از شروع جنگ آن محل را خريداري كرده و با شروطي به اهالي صدقه مي دهد. اما اين كه گفته شده حضرت بزور شمشير آن زمينها را گرفته اين نمي تواند درست باشد زيرا امام در جنگ موضع دفاعي داشته نه تهاجمي، همچنين از امام صادق خلاف اين عقيده نقل شده ،علاوه براين مدت جنگ اين اجازه را نمي داد كه امام محلي را تصرف كند و به دوستداران خود هديه كند و در نهايت اين كه امام در آن جنگ به شهادت رسيدند و كوفيان همه خيمه گاه را تصرف كردند و به آتش زدند و خاندان امام را به اسارت بردند پس اين گفته نمي تواند درست باشد. چون امام براي فتوحات و جنگ با كفار نرفته بود. (بلكه زميني كه در آن جنگ واقع شد ملك اهل غاضريه بود امام از آنها خريداري كرد تا مباح و در آينده زيارتگاه مؤمنان باشد).

 

 

 

 

1. طريحي، مجمع البحرين، واژه (كربل). و مقرّم، مقتل، بيروت، دارالكتب اسلاميه، چاپ پنجم، ص196، و نظري منفرد، قصه كربلا.
2. همان، واژه حرم.
3. مقرّم، «پيشين» ص 196.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 22 / 8 / 1391برچسب:امام حسن(ع),, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

آيا درست است كه در روز عاشورا آسمان كربلا سرخ رنگ شده و از چاه‌هاي كربلا خون بيرون آمده؟

پاسخ:

براساس آنچه در روايات معتبر از معصومين روايت شده«لولا الحجة لساخت الارض علي اهلها»(1)وجود امام در روي زمين مايه ي آرامش تمام موجودات است. و بر اساس همين روايات اگر حجت الهي و خليفه الهي بر روي زمين نباشد زمين اهلش را فرو مي‌بلعد و درياها طغيان مي‌كنند و امنيت تكويني هستي و توازن و تعادل به هم مي‌خورد. قرآن به صراحت مي‌فرمايد: فَمَا بَكتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا كانُوا مُنظَرِينَ (2). آنهايي كه در برابر فرامين الهي گردن ننهادند و طغيان نمودند طومارشان پيچيده شد و از آنچه داشتند محروم شدند و ميراث آنها به ديگران رسيد و دست خالي دنيا را ترك كردند و آسمان و زمين نيز براي آنها نگريست و به آنها مهلت بقا در دنيا داده نشد. از اين آيه ي كريمه استنباط مي‌شود كه آسمان و زمين در ماتم بندگان مؤمن و اولياء‌ خويش كه در رأس آنها انبياء هستند گريه مي‌كنند . از ديدگاه قرآن تمام موجودات اعم از جمادات و حيوانات داراي شعور هستند.(3) شعور آنها فوق درك انسانهاي عادي است.
در منابع معتبر حديثي و تاريخي درباره ي شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ گزارش شده است كه پس از شهادت آن حضرت آسمان‌ها و زمين گريست و تمام موجودات گريستند و در كربلا از سنگها ناله بر خاست و خون چكيد.
(4)
مرحوم مجلسي از امام رضا ـ عليه السلام ـ نقل مي‌كند كه هفت آسمان و زمين بر آن حضرت گريست.
(5)و جن و ملك در فراقش ناله سر دادند.(6)
اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد: حيوانات وحشي، ماهيان دريا، پرندگان آسمان و خورشيد و ماه و ستارگان، زمين و آسمان ومؤمنين از جن و انسانها و تمام ملائكه الهي ... در رثاي حسين گريه مي‌كنند.
(7)
بنابراين در فقدان حجت الهي آسمان و زمين عزادار مي‌شود در كامل الزيارات آمده است كه در فقدان و كشته شدن تمام اولياء الهي چنين تب و تابي بر آسمان و زمين مستولي مي‌شود.
(8)
براساس روايات معتبر در سال 61 هجري ظهر عاشورا آسمان و زمين سرخ شد و چهل روز از گريه آسمان و زمين آرامش نبود.
(9)
پس از شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ كه از نزديك شاهد اين جنايات بني اميه بود، بسيار گريست و خاندان نبوت عزادار بودند بر اساس وابستگي كامل موجودات به حجت الهي گريه و ناله آنها طبيعي است.
بنابراين سرخ شدن آسمان كه همان گريه آن است صحت دارد ولي خون شدن چاهها در هيچ منبعي ذكر نشده است.

 

 

 

 

1. صدوق، اكمال‌الدين، تصحيح غفاري، قم، مدرسين، 1416، چاپ سوم، ج1، ص10 ـ 5.
2. دخان:29.
3.
سبح لله ما في السموات و ما في الارض.
4. مجلسي، بحارالانوار، تهران، اسلاميه، 69، چاپ دوم، ج 45، ص 201.
5. همان، ص 201.
6. همان، ص 220.
7. همان، ص 202.
8. ابن قولويه، كامل الزيارات، ص 75.
9. همان، ص 211، حديث، 22، و 18 و 38 ـ 45.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 22 / 8 / 1386برچسب:روز عاشورا , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

سيره علما و مراجع تقليد در عزاداري سالار شهيدان چگونه است؟

 

عزاداري براي معصومين خصوصاً عزاداري سالار شهيدان و اصحاب آن حضرت از ديدگاه شرع مقدس اسلام و پيامبر اكرم و تمام ائمه و علماي اسلام و مراجع تقليد كه به نيابت از امام معصوم امور شرع به دست آنها سپرده شده و مردم بوسيله آنها هدايت مي‌گردند، امري بسيار موجه و قابل قبول، و داراي پاداش اخروي و بركات مادي و معنوي است. خصوصاً عزاداري سالار شهيدان يكي از علل بقاي دين اسلام و پايداري مكتب تشييع مي‌باشد.(1)

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 22 / 8 / 1391برچسب:سيره علما ,عزاداري, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 چرا قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ شش گوشه دارد؟

پاسخ:

در ميان اقوال مورخان درباره ي چگونگي دفن حضرت سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ و ياران باوفاي آن حضرت اندك تفاوتي ديده مي‌شود. جهت روشن شدن موضوع به تشريح بعضي از آنها مي‌پردازيم


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 22 / 8 / 1386برچسب:قبر امام حسين , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]

 

جريان عَلَم در واقعه كربلا چيست؟ آيا عَلَم هاي امروزي بيانگر همان عَلَم هاي واقعه ي كربلا است؟
پاسخ:

در جنگ‌‌هاي زمان صدر اسلام و حتي قبل از آن معمولاً از علم (يا راية) استفاده مي‌شده و اين عَلَم‌ در حقيقت همان چيزي بوده است


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 22 / 8 / 1386برچسب: عَلَم , ] [ ] [ مصطفی ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

سلام دوستان به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات وب
امکانات وب



در اين وبلاگ
در كل اينترنت

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 298
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 298
بازدید ماه : 2315
بازدید کل : 38672
تعداد مطالب : 196
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

  • سما دانلود - بروز ترین مرجع دانلود