پرسمان3 | |||
|
آيا اعمال پدر و مادر در نسلهاى بعد اثر دارد و اين تأثير با عدالت سازگار است؟ چرا اگر گذشتگان ما، كار خوب يا بد انجام داده باشند نتايج آن كارها در اين دنيا به ذريهى او مىرسد؟ آيا اين مطلب با عدالت خداوند در تناقض نيست؟ در صورت عمل بد آنها وظيفهى ذريهى آنها چيست تا در امان باشند؟ پاسخ: تأثير اعمال پدر و مادر در نسل آينده: در پاسخ، نظر شما را به نكات زير جلب مىكنيم: 1. اصل اثرگذارى اعمال پدران بر فرزندان در دو بخش «جسمى» و «روحى» از جمله خبرهايى است كه قرآن و روايات ما را به آن رهنمون فرمودهاند؛ «1» دانشمندان علوم تجربى نيز در برخى جهات به همين نتيجه رسيدهاند. 2. لازم است بدانيم كه «آثار اخروى» اعمال انسانها به هيچ وجه به شخص ديگر نمىرسد اما آثار دنيوى اعمال در صورت مشيت الهى و خواست خداوند با عنوان «نعمت بخشى» و يا «عذاب» و يا «امتحان» به شخص ديگر مىرسد همانگونه كه علامهى طباطبايى در ذيل آيهى 9 از سورهى نساء فرمودهاند. «1» 3. دقت در اين مطلب لازم مىنمايد كه تأثيرگذارى، ريشه در اختيار انسانها دارد و لذا انسانهاى خوب و پرهيزكار آثار خوبى را در فرزندان و ذريهى خود بر جاى مىگذارند و انسانهاى بدكردار و بىمبالات بر اثر سوء اختيار تأثيرات ناگوارى را در نسل خود بر جاى مىگذارند، با اين حال ما با دو دسته از تأثيرات روبهرو خواهيم بود. 1. تأثيرات خوب 2. تأثيرات بد. يعنى همانطور كه به افراد «تاثيرات بد» منتقل شده، «تاثيرات خوب» را نيز به ارث بردهاند، و سرّ اين نقل و انتقالها نيز در نظام «عِلّى و معلولى» هست كه حاكم بر پديدههاى اين جهان است. «2» 4. ولى آنچه مهم است اين است كه اين تأثيرات منفى و بد، جزئى و سطحى مىباشد و آنقدر بزرگ نيست كه غيرقابل تغيير باشند. به عبارت ديگر مثلث شخصيت انسان از سه ضلع «اراده»، «محيط» و «وراثت» تشكيل شده است. كه «اراده» نقش مهم و اصلى را بازى مىكند و مىتواند آثار محيط و وراثت را از بين ببرد و وضعيت را به نفع انسان رقم بزند. چنانچه همسر فرعون با اراده قوى توانست در محيط فاسد بر مشكلات فائق آيد و رستگار شود. از اين رو با توجه به مطالب فوق مىبينيم: اثراتى كه از گذشتگان به ما رسيده «تنها» سبب، براى «شقاوت» و «سعادت» انسان نمىباشد. بلكه اين آثار در وجود انسان فقط «زمينهاى» است براى شقاوت و سعادت كه تغيير و درمان آن ممكن مىباشد. و زحمتهايى كه براى تغيير يا درمان اين آثار منفىِ موروثى متوجه انسان مىشود، خداوند بدون مزد و پاداش نمىگذارد. لذا انسانى كه از گذشتگانش صفت بُخل به او رسيده، وقتى با خود مبارزه مىكند و انفاق مىكند اجر و منزلت و پاداش او نزد خدا، از ديگران بيشتر است. و همين طور در مورد آثار ديگر. و به همين ترتيب انسانى كه از پدر و مادر فاسد و گناهكار به دنيا آمده و در محيط فاسد زندگى كرده و مرتكب گناه شده، روز قيامت عذاب او كمتر است از شخصى كه از پدر و مادر صالح و در محيط سالم بدنيا آمده ولى مرتكب گناه شده است. ولى به هر حال عذاب دارد، چون خداوند به او اراده داده بود و مىتوانست بر آثار «وراثت» و «محيط فاسد» خود غلبه كند. از آنچه گذشت معلوم شد: شخصى كه در خانوادهى فاسد به دنيا آمده با شخصى كه در خانوادهى صالح به دنيا آمده هر دو در پيشگاه خدا مسئولند و مؤاخذه مىشوند ولى اين مؤاخذه به طور يكسان نمىباشد تا عدالت خدا زير سوال برود. بلكه هر كدام نسبت به امكانات و موهبتهايى كه خدا به آنها داده (مثل پدر و مادر صالح و ...) مسئول مىباشند و بايد پاسخگو باشند و اين است «عدل الهى». __________________________________________________ (1). در قرآن كريم مىتوانيد به آيهى 9 از سورهى نساء و آيهى 80 و 82 از سورهى كهف و تفاسيرمربوط به آن رجوع فرماييد __________________________________________________ (1). الميزان، ج 13، ذيل آيه (2). براى اطلاعات بيشتر در مورد نظام على و معلولى (علت و معلول) مىتوانيد رجوع فرماييد به كتبى كه در پايان بحث معرفى مىشود موضوعات مرتبط: برچسبها: آفرينش آدم و حوا چگونه و از چه چيزى بوده است؟ پاسخ: بر اساس آيات متعدد قرآن كريم، آدم و حوا، كه والدين ما محسوب مىشوند از خاك و آب و يا، به عبارت بهتر از گِل، خلق شدند. در برخى آيات مىخوانيم: «فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن تُرَابٍ» «1» در برخى ديگر آمده: «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً» «2» و در برخى ديگر «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِن طِينٍ» «3» آفرينش حضرت آدم و حوا از آب و خاك و يا همان گل صورت گرفته و اگر مىبينيم كه در قرآن، اين معنا در مورد همهى انسانها بكار رفته، ممكن است به خاطر موارد زير باشد: الف: ممكن است منظور از آب چنين باشد: 1. نطفه كه به صورت مايع موجود است؛ 2. همان آبى كه با خاك مخلوط مىشود؛ 3. يا به خاطر اينكه بيشتر حجم بدن ما از آب تشكيل مىشود. گفتهاند كه از آب خلق شدهايم. «4» در ذيل آيهى 45 از سورهى نور آمده است اولين موجودى كه خلق شد، آب بود و ساير موجودات از آب آفريده شدند. «1» ب: ممكن است منظور از خاك چنين باشد: 1. در آيات، به منشأ دور آفرينش اشاره شده نه منشأ نزديك آن، يعنى مبدأ تمام غذاهايى كه مىخوريم از زمين است و زمين نيز خاك است. آنچه مىخوريم تبديل به نطفه مىشود و در خلقت بكار مىرود. 2. يا اينكه آدم عليه السلام از خاك آفريده شد و ما فرزندان اوئيم پس منشأ ما نيز خاك است. «2» و جالب اين است كه صاحبنظران گفتهاند: تمام عناصر موجود در بدن انسان (آهن، كلسيم و ...) در خاك نيز موجود است. معرفى كتاب: براى مطالعه كتب زير معرفى مىشود: 1. جلد اول معارف قرآن آيتاللَّه مصباح يزدى، فصل انسانشناسى؛ 2. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن دكتر محمدعلى رضائىاصفهانى؛ 3. تفاسير قرآن مانند تفسير نمونه: ذيل آيات اشاره شده به خلقت آدم. __________________________________________________ (1). حج 5، روم 20، فاطر 11، غافر 67، آل عمران 59 (2). فرقان 54، نور 45، انبياء 30 (3). انعام 2، سجده 7، صافات 11، اعراف 12، اسراء 61 (4). تفسير نمونه، ج 15، ص 126 موضوعات مرتبط: برچسبها: با توجه به عالم ذر، آيا انجام تكليف و بندگى ما لازم است؟ آيا اين تفكر صحيح است كه بگوييم چون در عالم ذر خداوند در مورد انسانها به نتيجه رسيده و دنيا را فقط به اين دليل آفريده كه ما بفهميم، (مانند معلم و دانشآموز و امتحانات آخرترم) پس آيا اين درست است كه بگوييم ما اينها را قبول داريم پس ديگر نيازى به اين بندگىها در دنيا نيست؟ پاسخ: براى پاسخ به اين پرسش، اول بايد ديد «هدف خلقت انسان» چه بوده و اين كه اصلًا چرا خدا انسانها را خلق كرد؟ و بعد با توجه به «هدف خلقت»، ببينيم آيا اعتقاد به عالم ذر كافى است يا خير؟ نگاهى گذرا به هدف خلقت در قرآن برخى آيات، هدف آفرينش را «آزمايش و امتحان» «1» انسانها معرفى كردهاند. بعضى آيات، هدف آفرينش را پيدا كردن «علم و آگاهى» «2» از قدرت خدا مىدانند. و آياتى نيز هدف آفرينش را «عبوديت و بندگى» «3» معرفى كردهاند. برخى آيات، هدف آفرينش را رسيدن به «رحمت الهى» «1» عنوان كردهاند. با دقت در هدفهايى كه قرآن و روايات براى آفرينش بيان كردهاند درمىيابيم كه شايد به ظاهر، اين هدفها با هم مختلف باشند ولى در واقع هر كدام مقدمهاى براى ديگرى است، يعنى «علم و دانش» و «امتحان و آزمايش» هدفهايى هستند كه در مسير «عبوديت» قرار مىگيرند و «رحمت واسعه» خداوند نتيجهى اين عبوديت است كه به «قرب الهى» منتهى مىشود. حال با توجه به اين مقدمه، به پاسخ مىپردازيم: پيمان ما با خداوند در عالم ذر طبق آيه 172 سورهى اعراف به اين صورت است كه ما در عالم ذر به پرسش خداوند كه فرمود: «الَسْتُ بِرَبُكُمْ» (آيا من پروردگار شما نيستم) پاسخ داديم «بَلى». يعنى قبول داريم كه تو پروردگار و آفرينندهى ما هستى (سرچشمهى هستى تويى). اما سخن در اينجاست كه فقط «گفتن» و جواب مثبت دادن، «ملاك» نيست، بلكه خداوند به انسان فرصتى داده و او را در ميدان انواع آزمايشات و امتحانات قرار داده تا معلوم شود كه او در پايبندى به توحيد چقدر استقامت دارد. و جوابى كه در عالم ذر به خداوند داده است اين «معلوم شدن»، براى ما انسانهاست و اما براى خدا به اين معنا نيست كه خداوند نمىداند، بلكه خداوند در مورد انسانها و همه موجودات همه چيز را مىداند و اين موضوع به بحث علم در مرحله ذات و يا همان علم ذاتى خداوند مربوط مىشود و چون خداوند عالم به كل مخلوقات و احوال مخلوقات از ازل تا ابد است مىتوان پذيرفت كه خداوند مىداند چه تعداد از انسانها بهشتى، و چه تعداد جهنمى هستند. بعلاوه و مهمتر از همه اين كه، اگر خداوند براساس علم خودش، بهشتيان را به بهشت و جهنميان را به جهنم ببرد و اصلًا در اين دنيا نياورد و فرصت انجام عمل خوب و يا بد را به آنها ندهد، خلاف حكمت خود و هدف خلقت انسان عمل كرده است و ممكن است جهنميان به خداوند شكوه كنند كه: «چرا به ما فرصت انجام عمل ندادى؟ چه بسا عمل خوب انجام مىداديم و بهشتى مىشديم» كه اين شكوه و خواسته آنان هم حق است. اما بعد از مقدمات فوق جواب اصلى پرسش را اين طور بيان مىكنيم كه درست است كه در نزد علم ذاتى پروردگار مقصد انسانها و بلكه تمام موجودات مشخص شده است اما اين يك بُعد قضيه است و بُعد ديگر آن اعمال و رفتار ما انسانهاست كه مىتواند بهشت و يا دوزخ را براى ما رقم بزند، اين دو بُعد، در به مقصد رسيدن انسان، همراه هم هستند. و همان طور كه از آيه استفاده مىشود اين دنيا همان جايى است كه خداوند به ما فرصت عمل و بندگى داده تا انسانها به پرسش خداوند در عالم ذر البته در «غالب عمل» كه بسيار مهمتر و فراتر از «گفتن» و اعتقاد پيدا كردن است جواب مثبت دهيم. و لباس «عمل» به قامت «قول» خود بپوشانيم. به عبارت ديگر اين «عمل و بندگى» در كنار «اعتقاد صحيح» است كه انسان را بهشتى و يا جهنمى مىكند، و اين دنيا محل عمل است تا اين كه هر انسانى با عمل خود به سرمنزل مقصود برسد و نهايتاً به كمال قُرب الهى رهنمون گردد. اگر فقط صرفِ اعتقاد پيدا كردن و آن هم در عالم ذر باشد كه انسان در آنجا هيچ راه كمال نپيموده و تلاشى براى رسيدن به خدا نكرده است و انتظار اين كه به بهشت برود، خيالى بيش نيست. چنين شخصى به مانند كسى است كه به واجب بودن نماز اعتقاد دارد و مىداند كه در سايه نماز بقيهى اعمال و واجبات هم مقبول درگاه خداوند واقع مىشود، اما اين شخص نماز نمىخواند و از بهجا آوردن آن روى گردان است چنين شخصى هيچ گاه نبايد آرزوى بهشت را بكند. چرا كه بهشت را به «بهاء» دهند نه به «بهانه»! و بهاء همان عمل صالح و نيكوست. __________________________________________________ (1). ملك/ 2 و هود/ 7 (2). طلاق/ 12 (3). ذاريات/ 56 __________________________________________________ (1). هود/ 119- 118 موضوعات مرتبط: برچسبها: مقصود از عالم ذر چيست؟ پاسخ: آياتى از قرآن كريم به پيمانى كه خداوند از انسانها گرفته، اشاره كرده است، اما مهمترين اين آيات كه مفسران نيز به تبيين و توضيح اين پيمان پرداختهاند آيات 172- 174 سورهى اعراف مىباشد. مهمترين پرسش كه در اينجا مطرح است اين است كه اين «ظهور» و «بروز» كى واقع شده؟ وبه چهصورت انجام گرفته است؟ وخلاصه منظور از «عالم ذر» چيست؟ در پاسخ به اين سؤال و شرح عالم ذر و تفسير آيه فوق حداقل شش قول وجود دارد كه هر كدام را جمعى يا بعضى از دانشمندان اسلامى پذيرفتهاند: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ 26 / 8 / 1391برچسب:عالم ذر , ] [ ] [ مصطفی ]
[
معناى جزء، حزب، ركوع در قرآن چيست؟ پاسخ: براى قرآن تقسيمات مختلفى ذكر شده است از جمله اين تقسيمات جزء، حزب، خُمس، عُشر و ركوع است كه هر يك را به طور مختصر توضيح مىدهيم: 1. «جزء»: قرآن كريم داراى سى جزء است كه تقريباً هر جزء، با جزء ديگر از نظر طول برابر است. اين تقسيم بندى را براى آنكه قرائت روزانه قرآن آسان باشد انجام دادهاند. در قرآن رسمى جهان اسلام كه به خط عثمان طه است هر جزء، در حدود 20 صفحهى پانزده سطرى آورده شده است كه مجموعاً 604 صفحه مىباشد. 2. «حزب»: هر جزء از اجزاى سىگانهى قرآن، 2 يا 4 حزب و كل قرآن 60 يا 120 حزب است. 3. «خُمس و عُشر»: هر پنج آيه را خمس [خ] و هر ده آيه را عشر [ع] تقسيم كردهاند و اين عمل را تخميس و تعشير مىگويند. به اين تقسيم بندىها در حاشيهى قرآن اشاره شده است. «1» 4. «ركوع»: از جملهى اين تقسيمبندىها ركوعهاى قرآن است. ركوعها، بر خلاف ساير تقسيمبندىهاى قرآنى، طول و اندازهى مساوى و معين ندارند، بلكه هر ركوع فرازى چند از آيات قرآن مجيد است كه معمولًا داراى محور موضوعى واحد مىباشد. براى مثال آيات 30 تا 37 سورهى مباركه بقره يك ركوع از قرآن مجيد مىباشد، كه داستان خلقت حضرت آدم عليه السلام را بيان مىكند. شيعيان در نمازها بعد از قرائت حمد يك سوره كامل مىخوانند اما برخى مذاهب اسلامى در ركعات نماز پس از قرائت حمد، يك ركوع از قرآن مىخوانند و نامگذارى ركوع نيز به همين موضوع بر مىگردد. در قرآن براى نشان دادن پايان هر ركوع از حرف (ع) استفاده شده است. عدد ركوعات قرآن طبق نظر مشهور 540 فقره است. «1» __________________________________________________ (1). تقسيمبندىهاى مختلفى كه ذكر شد هر كدام مىتواند براى هدفى خاص مثل راحت شدن قرائت و قرائت روزانه يا براى آسان شدن آدرس دهى در قرآن يا براى وصول و پيدا كردن سريع يك سوره يا آيه باشد __________________________________________________ (1). مجله ركوع: تأليف واحد پژوهشى مجمع قرآن مشكوة 1379 موضوعات مرتبط: برچسبها: علت تكرار برخى از آيات قرآن برخى از آيات قرآن مانند آيات مربوط به ميهمانان حضرت ابراهيم در چند سوره از قرآن تكرار شده علت اين تكرار چيست؟ يا عبارت «وَيَقُولُونَ مَتَى هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» زياد تكرار شده؟ اين همه تكرار به چه علت است؟ پاسخ: در مورد مطالب، واژهها و كلماتى كه در قرآن تكرار شده مانند سوره الرحمن كه آيهى «فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» «1» چندين بار تكرار شده يا داستان حضرت موسى و حضرت آدم عليهما السلام و همچنين داستان ميهمانى حضرت ابراهيم و نيز آيهى «يقولون متى هذا الوعد»» كه در چند جاى قرآن آمده است در اين زمينه مفسران دو ديدگاه دارند: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب آيا وجود اختلاف قرائتها به معناى تحريف قرآن است؟ پاسخ: براى رسيدن به پاسخ بايد به چند نكته توجه داشته باشيم. 1. قرائت چيست؟ و با قرآن چه تفاوتى دارد؟ در مورد قرآن سه چيز داريم: 1. قرآن: همان است كه از طريق وحى به پيامبر رسيد و حضرت تلاوت كرد. و به صورت متواتر به دست ما رسيد. 2. مكتوب قرآن: نوشته قرآن كه از روى آن مىخوانيم. نوشته و خط قرآن در طول تاريخ تغييراتى داشته است، مثلًا خط كوفى بود، نسخ شده و ... اينها تغييراتى است كه در خط به وجود آمد. اختلافاتى هم كه امروزه در برخى از كلمات و نوشتهها هست، سير طبيعى خود را دارد، منتها اين مسئله ملاك قرآنيت چيزى نمىشود؛ هرچند چيزى كه ميان مردم به عنوان قرآن مشهور است، همين مكتوب فعلى است اين مكتوب حاكى قرآن است و قرآن، اصل آن چيزى است كه پيامبر تلفظ كرد و به صورت متواتر به ما رسيده است. 3. قرائات قرآن: يعنى نحوههاى تلفظ و گويش. نحوههاى بيان و گويش قرآن كه گاه در اثر اختلاف لهجهها به وجود آمده، بعضاً به خاطر بعضى گرايشات خاص قاريان قرآن يا روايتهاى مختلفى بود كه از صحابه نقل شده بود. ابن مجاهد قرائاتى را كه در مورد قرآن به وجود آمده بود، در 7 قرائت مشهور جمع آورى كرد كه بعداً 10 و 14 قرائت مشهور شد. اين قرائات كه معمولًا غير از گويش معمولى قرائات متواتر مسلمانان است، اشكالاتى دارد، از جمله: 1. سند قرائات مشكل دارد. آيت الله خوئى «1» در البيان و ديگران با بررسى نشان دادهاند كه سند اينها معمولًا مشكل دارد؛ مگر برخى از موارد. 2. بر فرض صحت اسناد، خبر واحد هستند. ما مىدانيم كه خبر واحد، خبر ظنى است و قرآن به وسيله ظن اثبات نمىشود؛ بلكه به وسيله يقين (تواتر) اثبات مىشود. قرائتى هم كه امروزه در جهان اسلام عموميت دارد (حفص از عاصم) خبر واحد است، هرچند به اميرالمؤمنين (ع) و عثمان مىرسد و شيعيان و اهل سنت قبول دارند، البته در برخى كشورهاى شمال افريقا و ... قرآن را علاوه بر قرائت فوق به قرائتهاى ديگر مىخوانند. قرائت حفص از عاصم متواتر نيست و سندش هم حداكثر ظن آور است و آنچه موجب شد اين قرائت پذيرفته شود، توافق بيشتر اين قرائت با قرائت متواتر مسلمانان است، بنابراين قرائات هيچ اعتبارى ندارند. به عبارت ديگر قرآن بودن به وسيله شقّ اول (الفاظى كه از پيامبر به صورت متواتر نقل شده است) ثابت مىشود؛ نه به وسيله قرائات قرآن، لذا مفسران قديم به قرائات توجه مىكردند، چون در جامعه خيلى رواج داشت. گاهى اوقات هم استدلالهاى متفاوتى بر قرائات مىشد. مثلًا در مجمع البيان بحث قرائات را مىآورد و بعد به توجيه و دلائل آن را مىپردازد، ولى مفسران اخير چون قرائات را حجت نمىدانند، در تفسير به بحث قرائات توجه نمىكنند. مثلًا در كل 27 جلد تفسير نمونه يكى دو مورد بيشتر به اختلاف قرائات توجه نشده است. نكته: با توجه به آنچه گفتيم، ترويج اين قرائات توسط برخى قاريان درست نيست و بايد توجه بكنند كه اين قرائات متواتر نيست و قرآن با آن ثابت نمىشود و ترجمه و تفسير قرآن هم بر اساس قرائات مذكور درست نيست. رابطه اختلافات قرائات با تحريف قرآن با توجه به اينكه اين قرائات غير از قرآن است، اختلاف در قرائات به معناى اختلاف در قرآن نيست، چون قرائات غير از قرآن است. اختلافات قرائات تنها يك بحث علمى است و در مباحث علوم قرآن هم بيشتر به عنوان تاريخ علم مطرح است. اختلاف قرائات گاهى اوقات با اختلاف در معنا منتهى مىشود، مثلًا بر اساس خبر متواتر و يقين آور در سوره حمد «مالك يوم الدين» مىگوييم، ولى برخى به جاى مالك (صاحب اختيار) ملك (پادشاه) قرائت كردهاند. __________________________________________________ (1). البيان فى تفسير القرآن، ص 151. موضوعات مرتبط: برچسبها: چرا خدا در مورد خود به جاى «من» از «ما» استفاده مىكند، مثلًا مىفرمايد ما زمين را آفريديم؟ پاسخ: در آيه 16 سوره انبياء مىخوانيم: «وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ؛ «1» و آسمان و زمين، و آنچه را در ميان آن دو هست به بازيچه نيافريديم.» «إِنَّا انزَلْنَاهُ فِى لَيْلَهِ الْقَدْرِ؛ «2» در حقيقت ما آن (قرآن) را در شب قدر ( اندازه زنى) فرو فرستاديم.» چنين كاربردى دو نكته مىتواند داشته باشد: 1. براى احترام و بيان عظمت: مثلًا بزرگان مىگويند «ما اين كار را كرديم.» گاهى هم ديگران در مورد بزرگان تعبير جمع به كار مىبرند. 2. استفاده از عوامل واسطه: براى مثال وقتى خدا مىخواهد قرآن را نازل بكند، از فرشتگان الهى استفاده مىكند، لذا مىفرمايد ما قرآن را نازل كرديم، يعنى من و فرشتگان. در مورد آفرينش هم درست است كه خلق كار خداست؛ اما گاهى ممكن است خدا در آفرينش برخى موجودات افراد يا وسائلى را به كار گرفته باشد، لذا مىتواند تعبير «ما» به كار ببرد. __________________________________________________ (1). انبياء، 16 (2). قدر، 1. موضوعات مرتبط: برچسبها: منظور از آيه «اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» چيست؟ پاسخ: خداوند مىفرمايد: «اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاهٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُبَارَكَهٍ زَيْتُونَهٍ لَّا شَرْقِيِّهٍ وَلَا غَرْبِيَّهٍ ...؛ «1» خدا نورِ آسمانها و زمين است؛ مثال نور او همانند چراغدانى است كه در آن چراغى باشد، كه [آن] چراغ در بلورى است- [آن] بلور چنانكه گويى سيارهاى درخشان است- (و اين چراغ با روغنى) از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى و نه غربى است، افروخته مىشود؛ نزديك است روغنش روشنى بخشد، و گر چه هيچ آتشى بدان نرسيده باشد. (اين) نورى است بر فراز نور، خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) به نور خود راهنمايى مىكند؛ و خدا براى مردم مَثلها مىزند و خدا به هر چيزى داناست.» در اين آيات براى بيان مقصود، از ادبيات كنايى استفاده شده است. بايد نور، خداوند و نسبت اين دو را بشناسيم تا معناى آيات روشن بشود. نور مادى خودش روشن و براى اشياى ديگر ظاهر كننده است، ولى خدا جسم نيست. بنابراين نمىتوانيم بگوييم او از جنس نور است. پس «اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» كنايه از زيبايى است، چون نور زيبا و سرچشمه زيباييهاست. خدا هم همينگونه است. بالاترين سرعت حركت از آن نور است. نور وسيله مشاهده موجودات، پرورش دهنده گياهان، عامل پيدايش رنگ، منشأ انرژيهاى موجود در زمين، نابود كننده ميكروبها، هدايتگر مسافران و گمشدگان و ... است. خدا هم از اين جهات به نور تشبيه شده است كه وجود موجودات نيكو در پرتو او معنا پيدا مىكنند، سرچشمه همه زيباييهاست و ... «1» تشبيه به نور در قرآن و روايات: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ 26 / 8 / 1391برچسب:اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ,كَمِشْكَاهٍ,زُجَاجَهٍ , ] [ ] [ مصطفی ]
[
آيا پيش از خلقت آسمانها و زمين و انسانها، آفرينشى بوده است؟ پاسخ: خداوند مىفرمايد: «اللَّهُ الَّذى خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِى سِتَّهِ أَيَّامٍ؛ «1» خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را بين آن دو هست، در شش روز [و دوره] آفريد.» در آيات ديگر «2» توضيح مىدهد كه زمين را در دو دوره آفريد و آسمانها را در چند دوره، بعد كوهها، موجودات زمينى و ... را آفريد. از اين آيات استفاده مىشود كه خلقت مراحلى داشت و در هر مرحله موجوداتى آفريده شدند. نتيجه اينكه تا آسمان و زمين و جهان مادى نباشد، موجودات زنده نخواهند بود. بنابراين قرآن دست كم نسبت به خلقت قبل از آسمانها و زمين و جن و انس ساكت است؛ بلكه از برخى آيات مثل «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَذْكُوراً؛ «3» آيا زمان طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود.» استفاده مىشود كه قبل از خلقت فعلى، مخلوقى نبود؛ البته در برخى روايات مطالبى وجود دارد كه شايد به كمك آنها و شايد اشاره برخى از آيات بتوان مطلب ديگرى را استفاده كرد، مثلًا در برخى روايات اشاره شده است كه «اول ما خلق الله نورى؛ «1» اولين چيزى كه خلق شد، نور من (پيامبر اكرم) بود.» در حالى كه به صورت طبيعى اول آسمانها و زمين و بعد انسانها آفريده شدهاند. حالا اگر خلقت نورى را از خلقت معمولى جسمى و مادى جدا بكنيم، راه جمع دارد. به اين صورت كه خلقت نورى برخى از اولياى الهى قبل از خلقت مادى جهان بود. بنابراين تفسير قبل از خلقت معمولى جن و انس و آسمانها و زمين، مخلوقات نورى آفريده شده بودند. __________________________________________________ (1). سجده، 4؛ ر. ك. به: فرقان، 59؛ ق 38 (2). فصلت، 9- 12 (3). انسان، 1. __________________________________________________ (1). بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح 7، ج 15، ص 24، ح 44، ج 25، ص 22، ح 38، ج 54، ص 170، عوالى اللآلى، ج 4، ص 99، ح 140 و در روايتى آمده است: «فى بعض الاخبار العاميّه عن النبى (ص)، اول ما خلق الله روحى». بحارالانوار، ج 54، ص 309. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ 26 / 8 / 1391برچسب:خلقت آسمانها و زمين , ] [ ] [ مصطفی ]
[
منظور از دو بهشت (جنتان) در قرآن چيست؟ پاسخ: خداوند مىفرمايد: «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ فَبِأَىِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ «1» و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو بوستان (بهشتى) است. پس كداميك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىانگاريد؟!» در ادامه در توصيف اين دو بهشت، مىفرمايد: «ذَوَاتَا أَفْنَانٍ؛ كه (آن دو بوستان) داراى (انواع درختان ميوه و) شاخساران است.» در آيات بعدى هم اوصاف ديگرى را تشريع مىكند، از جمله مىفرمايد: «فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ؛ در آن دو (بوستان) دو چشمهسار روانند.» در آيات بعدى ميوههاى آنها كه به صورت جفت است، اشاره مىكند. دو نكته: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب دنيا و آخرت چه ارتباطى با هم دارند؟
پاسخ:
ما دو نظام داريم؛ نظام دنيا و نظام آخرت. نظام دنيا و كيهانى كه ما داريم، بر اساس خورشيد محورى است، يعنى خورشيدى هست كه سياراتى از جمله زمين در اطراف آن مىچرخند. همه در كهكشان راه شيرى قرار دارند و در دل اين راه شيرى خود خورشيد به طرف مقصدى در جريان است. نظام دنيوى مقدمه و مزرعهاى براى نظام آخرت. «1» حيات واقعى در نظام اخروى است و در آن جا نظام دنيا از لحاظ زمان، مكان و نوع چينش در هم مىريزد و نظامى نو بر پا مىشود. در مورد اين كه نظام آخرت چگونه خواهد بود، ما جز اشارتى كه در قرآن و روايات هست، اطلاعات زيادى نداريم. و تنها مىدانيم حيات دنيوى مقدمه است و حيات واقعى آنجاست. «2» __________________________________________________ (1). مجموعه ورام (تنبيه الخواطر و نزهه النواظر)، ج 1، ص 183، عوالى اللآلى، ج 1، ص 267 (2). نساء/ 77، انعام/ 32، اعراف/ 169، يوسف/ 109، نحل/ 30 و 41، عنكبوت/ 64، غافر (مومن)/ 39، اعلى/ 17. موضوعات مرتبط: برچسبها: منظور خداوند از «تعقيب شيطانها با شهابها» چيست؟ پاسخ: دست كم در سه جاى قرآن «1» به اين مطلب اشاره شده است. در سوره حجر مىخوانيم: «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِى السَّماءِ بُرُوجاً وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ» «2» مضمون آيه: ما آسمانها را زينت داديم. ستارگانى در آن قرار داديم و آنها را از هر شيطان رانده شدهاى محفوظ داشتيم؛ مگر شيطانى كه بخواهد استراق سمع و جاسوسى بكند و اسرار آسمانها را به دست بياورد. شهابهاى روشنى به دنبال چنين كسى خواهد آمد و او را مورد هدف قرار خواهد داد. ديدگاههاى مفسران: واژه «شهاب» در اصل «1» به معناى «شعله خارج شده از آتش است. به سنگهاى ريز و گاه سرگردان هم كه بر اثر نيروى جاذبه زمين به سوى زمين كشيده مىشوند، شهاب مىگويند. اين سنگها بر اثر سرعت زياد و برخورد با هواى اطراف زمين شعله ور و گاهى تبديل به خاكستر مىشوند. ما اين شهابها را شبها به صورت نقطههاى روشنى كه به سرعت به سوى زمين مىآيند و بعد ناپديد مىشوند مىبينيم. ممكن است مقصود از شهاب در اين آيه، كنايه از امواج نيرومند علم و تقواى دانشمندان يا همين شهاب سنگها باشد. مفسران دست «2» كم چهار ديدگاه در مورد اين آيه دارند: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب راهكارهاى مقابله با چشم چرانى و خود ارضايى را بيان كنيد؟ پاسخ: چشم چرانى و نگاه آلوده، آغاز انحرافات جنسى از جمله، خودارضايى است. «1» بنابراين در مرحلهى اوّل لازم است ديدهها را پاك كرد تا بتوان دل را كنترل كرد. ز دست ديده و دل هر دو فرياد كه هر چه ديده بيند دل كند ياد قرآن كريم پيش از دعوت به عفت جنسى، به عفت چشم دعوت مىكند و مىفرمايد: «به مردان با ايمان بگو: عفت چشم و عفت جنسى را رعايت كنند «2» ... به زنان با ايمان بگو: عفت چشم و عفت جنسى را رعايت كنند «3»» از پيامبر اسلام (ص) حكايت شده: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس؛ نگاه (به نامحرم) تير زهرآگينى از تيرهاى شيطان است.» «4» شيطان با نگاه آلوده، جوانان را به دام عشق ناپاك و انحرافات جنسى مىكشاند، از حضرت على (ع) نقل شده: «چه بسا عشقى كه با يك نگاه، بذر افشانى مىشود.» «5» چشم چرانى از محروميتهاى جنسى، محيط نامساعد و ضعف اراده و ... به وجود مىآيد. و عصب «لى بيدو» كه در اعصاب چشم متمركز است با اعصاب جنسى متصل است و شخص با چشم چرانى لذت مىبرد و به طور مستمر تبديل به يك عادت مىشود. براى مقابله با چشم چرانى و استمناء لازم است از ضررهاى آن دو آگاهى پيدا كنيم: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب چرا قرآن به زيتون و انجير قسم ياد كرده است؟ آيا به خاطر فوايد غذايى آنهاست؟ پاسخ: پرسش را در دو بخش بررسى مىكنيم: اول: حكمت و فلسفهى سوگند در قرآن؛ دوم: سوگند قرآن به انجير و زيتون و حكمت آن. اول: چرا خداوند سوگند ياد كرده است؟ مفسّران و صاحبنظران علوم قرآنى دلايل متعددى را براى قسمهاى قرآن بر شمردهاند كه با بررسى آنها مطلب روشن مىگردد: 1. برخى قائلند سوگندهاى قرآن به خاطر نشان دادن عظمت و تأكيد بر مطلبى است كه بعد از قسم مىآيد. يعنى اين مطلبى كه دنبالهى آيات معمولًا بيان مىكند؛ مطلب مهمى است. «1» 2. حكمت دوم قسمهاى قرآن اين است كه گاهى خداوند مىخواهد عظمت آن مطلبى را كه به آن سوگند ياد كرده، نشان دهد. «2» همچنين سوگندهاى قرآن فكر و عقل انسان را توسعه مىدهد؛ در واقع تمام هستى را جولانگاه فكر بشر قرار مىدهد و وى را در عالم محسوسات و مادى و عالم غيب به پرواز در مىآورد زمين و خورشيد و ستارگان و كهكشانها و حتى انجير و زيتون را در برابر فكر او عرضه مىكند تا همه و همه را مورد مطالعه قرار دهد و با تحقيق و دقّت آنها را بررسى كند. «1» 3. احتمال دارد كه در سوگندهاى قرآن «رَب» در تقدير است، يعنى «والفجر» در اصل «رب الفجر» بوده، يعنى سوگند به پروردگار سپيده دم و اصولًا هر جا خداوند به امور مادى قسم مىخورد يك «رب» در تقدير است. مثلًا سوگند به پروردگار خورشيد، سوگند به پروردگار ماه و ... در نتيجه مىتوان اين سه احتمال را با هم جمع كرد، زيرا با هم منافاتى ندارند، به هر حال سوگندهاى قرآن هم اشاره به عظمت مطلبى كه به آن قسم ياد شده و هم عظمت مطلبى كه برايش قسم خورده دارد و هم بر عظمت خالق آنها ناظر است. بنابراين قسمها و سوگندهاى قرآن براى اثبات راستگويى خداوند تبارك و تعالى نيست؛ بلكه براى نشان دادن عظمت اينگونه مطالب و اهميت آنهاست موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب منظور از شفاء بودن قرآن چيست؟ پاسخ: شفا بودن قرآن در آيات متعددى مطرح شده از جمله در سورهى اسراء مىفرمايد: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَاراً؛ «1» و از قرآن آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىكنيم؛ و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمىافزايد.» و در سورهى يونس مىفرمايد: «يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَهٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِينَ؛ «2» اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سينههاست؛ (درمانى براى دلهاى شما؛) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان.» در اينجا لازم است به چند مطلب اشاره شود: الف: مفهومشناسى: واژهى «شفاء» به معناى صحت و سلامت است «3» و در مقابل بيمارى، عيب و نقص مىآيد.
ب: بيمارىهاى انسان: با بررسى ابعاد مختلف انسان در مىيابيم نمىتوان براى انسان فقط بيمارى جسم را در نظر گرفت و در بهبودى آن تلاش كرد بلكه انسان داراى دو بعد جسمى و روحى مىباشد كه ممكن است هر كدام در معرض بيمارى قرار گيرند و بيمارى هر كدام موجب اختلال در كارايى ابعاد ديگر انسان شود. از اين رو مىتوان بيمارىهاى انسان را به سه نوع تقسيم كرد: موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب پاسخ : يكي از فضيلتهايي كه براي عثمان بن عفان نقل كردهاند ، ازدواج با دو دختر نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم به نامهاي رقيه و ام كلثوم است . در اين باره نظريات مختلفي وجود دارد ، اهل سنت با قاطعيت تمام بر آن پافشاري ميكنند ؛ اما از طرف ديگر برخي از محققين شيعه بر اين اعتقاد هستند كه همسران عثمان هيچ كدامشان دختر پيامبر نبودند ؛ بلكه ربيبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خديجه بودهاند و براي اين احتمال دلايلي نيز ذكر كرده اند كه ما بدون هيچگونه اظهار نظر اين دلايل را به صورت مختصر نقل و قضاوت به عهده خوانندگان گرامي وا مي گذاريم . دوستان عزيزي كه مايل به تحقيق بيشتر در اين باره هستند ميتوانند به اين كتابها مراجعه بفرمايند : ازواج النبي و بناته ، تأليف الشيخ نجاح الطائي و الصحيح من سيرة النبي الأعظم نوشته سيد جعفر مرتضي و... .
اما دلايلي كه در اين باره آورده شده است : 1 . عدم وجود رابطه صميمانه بين پيامبر و ديگر دختران آن حضرت : با رجوع به سيره نبي مكرم اسلام و دقت در آن ، در مييابيم كه روايات بسياري از رابطه بسيار صميمانه نبي مكرم اسلام و دختر بزرگوارش صديقه طاهره سلام الله عليها حكايت ميكند ؛ تا جايي هر زماني پيامبر اسلام به سفر ميرفت ، آخرين كسي كه با او خدا حافظي ميكرد ، فاطمه زهرا بود و وقتي از سفر بر ميگشت ، قبل از هر كاري به ديدار فاطمه ميرفت و در خانه او را ميزد . روايات فراواني در كتابهاي شيعه و سني اين رابطه بسيار صميمانه را ثابت ميكند ؛ از جمله بسياري از علماي شيعه و سني يكي از القاب آن حضرت را « ام أبيها » نقل كردهاند . ابن حجر عسقلاني در تهذيب و الإصابه ، ذهبي در سير اعلام النبلاء و الكاشف خود نوشتهاند : فاطمة الزهراء ... كانت تكنى أم أبيها . الإصابة - ابن حجر - ج 8 - ص 262 و سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 2 - ص 118 – 119 و الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة - الذهبي - ج 2 - ص 514 و تهذيب الكمال - المزي - ج 35 - ص 247 و أسد الغابة - ابن الأثير - ج 5 - ص 520 و الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1899 . اما هيچ روايتي ؛ حتي يك روايت ضعيف نيز در كتابهاي شيعه و سني نقل نشده است كه پيامبر اسلام حتي يكبار درِ خانه رقيه و ام كلثوم را زده باشد . چرا پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم اين رابطه بسيار صميمانه را با ديگر دختران خود نداشته است ؛ نه در مدينه و نه حتي در مكه ؟ مگر نه اين كه به ادعاي اهل سنت آنها نيز يادگار خديجه بودند ؟ هر چند كه فاطمه زهرا از هر نظر از تمامي زنان عالم متمايز بوده است ؛ ولي اگر پيامبر دختري غير از فاطمه داشت ، شايسته بود كه اين رابطه صميمانه بين آنها نيز وجود داشته باشد . موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب با توجه به پيشرفت سريع علم بشر آيا احكام 1400 سال پيش اسلام نياز به بازنگري ندارد ؟ پاسخ :
در ميان اديان ومذاهب هيچ دين و مذهبي مانند اسلام در شئون زندگي مردم مداخله نكرده است.اسلام در مقررات خود به يك سلسله عبادات و اذكار واوراد و يك رشته اندرزهاياخلاقي اكتفا نكرده است ، همانطوريكه روابطبندگان با خدا را بيان كرده استخطوط اصلي روابط انسانها و حقوق و
وظايف افراد را نسبت بيكديگر نيز در شكلهاي گوناگون بيان كرده است . قهرا پرسش انطباق با زمان درباره اسلام كه چنين دينياست بيشتر موردپيدا ميكند . خصلت انطباق اسلام با زمان از نظر خارجيان
اتفاقا بسياري از دانشمندان و نويسندگان خارجي ، اسلام را از نظر قوانيناجتماعي و مدني مورد مطالعه قرار دادهاند و قوانين اسلامي را بعنوان يكسلسله قوانين مترقي ستايش كرده و خاصيت زنده و جاويد بودن اين دين وقابليتانطباق قوانين آن را با پيشرفتهاي زمان مورد توجه و تمجيد قراردادهاند.
برنارد شاو نويسنده معروف و آزاد فكر انگليسي گفته است : " من هميشهنسبت بدين محمد بواسطه خاصيت زنده بودن عجيبش نهايت احترام راداشتهام . بنظر مناسلام تنها مذهبي است كه استعداد توافق و تسلط برحالات گوناگون و صور متغيرزندگي و مواجهه با قرون مختلف را دارد . " چنين پيش بيني ميكنم و از همين اكنون آثار آن پديدار شده است كهايمان محمدمورد قبول اروپاي فرداخواهد بود. روحانيون قرون وسطي در نتيجه جهالت ياتعصب ، شمايل تاريكي ازآئين محمد رسم ميكردند ، او بچشم آنها از روي كينه وعصبيت ضد مسيح جلوهكرده بود ، من درباره اين مرد فوق العاده مطالعهكردم و به ايننتيجه رسيدم كه نه تنها ضد مسيح نبوده بلكه بايد نجات دهندهبشريتناميده شود . بعقيده من اگر مردي چون او صاحب اختيار دنياي جديد بشودطوري در حل مسائل ومشكلات دنيا توفيق خواهد يافت كه صلح و سعادت آرزويبشر تأمين خواهد شد " .
دكتر شبلي شميل يك عرب لبناني مادي مسلك است . اوبراي اولين باربنياد انواع داروين را بضميمه شرح بوخنر آلماني ، بعنوان حربهايعليهعقائد مذهبي ، بزبان عربي ترجمه كرد و در اختيارعربي زبانان قرار داد . وي با آنكه ماترياليست است از اعجاب و تحسين نسبت باسلام و عظمتآورنده آنخودداري نميكند و همواره اسلام را بعنوان يك آئين زنده و قابلانطباق با زمانستايش ميكند. اين مرد در جلد دوم كتابي كه بنام فلسفه النشوء والارتقاء بعربيمنتشركرده است مقالهاي دارد تحت عنوان " القرآن والعمران " اين مقاله رادر رد يكي از خارجيان كه به كشورهاي اسلاميمسافرت كرده و اسلام را مسئولانحطاط مسلمين دانسته نوشته است . شبلي شميل سعي دارد در اين مقاله ثابتكند كه علت انحطاط مسلمينانحراف از تعاليم اجتماعي اسلامي است نه اسلام و آنعده از غربيها كه بهاسلام حمله ميكنند يا اسلام را نميشناسند ويا سوء نيت دارند و ميخواهند با بد بين كردن شرقيها بقوانين و مقرراتيكهبهرحال از ميان خودشان برخاسته ، طوق بندگي خود را بگردن آنها بگذارند.آن پرسشي كه بيش از هر پرسش ديگر تكرار ميشود اينست كه قوانين درزمينهاحتياجات وضع ميشود واحتياجات اجتماعي بشر ثابت و يك نواختنيست ، پس قوانيناجتماعي نيز نميتواند ثابت و يكنواخت باشد. اين پرسش چه پرسش خوب و ارزندهاياست . اتفاقا يكي از جنبههاياعجازآميز دين مبين اسلام كه هر مسلمان فهميده ودانشمندي از آن احساسغرور و افتخار ميكند اينست كه اسلام درمورد احتياجاتثابت فردي يااجتماعي قوانين ثابت و در مورد احتياجات موقت و متغير وضع متغيريدرنظر گرفته است. در اينصورت در همه دورانها قوانين اسلام به روز ومطابق نياز حقيقي مردم آن زمان است كه نشانه بارز آن اجتهاد واستنباط دائم احكام اسلام توسط علما ومراجع است.
برگرفته از كتاب اسلام و مقتضيات زمان استاد شهيد مرتضي مطهري باب اسلام و مقتضيات زمان
موضوعات مرتبط: برچسبها: آيا در بين فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا ازدواج خواهر و برادري صورت گرفته است يا خير توضيح دهيد؟
موضوعات مرتبط: برچسبها: تغيير سنّتها به بهانه ضدّيّت باشيعه: انگشتر
كه در بخش سنّتهاى مستحب مى توانيم به و سايل تزيينى از جمله استفاده از انگشتر اشاره نماييم. مسلمانان مشاهده مى كردند كه پيامبر اكرم (ص) انگشتر را در دست راست قرار مىداد و مسلمانان هم با تبعيّت از او اين چنين مى كردند. امّا پس از چندى اين روش تغيير كرد و انگشتر را در دست چپ قرار دادند، و علّت آن را مخالفت با پيروان اهل بيت عنوان كردند. نويسنده كتاب هدايه كه حنفى است مى نويسد: انگشتر در دست راست سنّت و مشروع است ولى چون رافضيان (شيعه) اينگونه استفاده ميكنند، ما اهل سنّت انگشتر را در دست چپ قرار مى دهيم. و اوّل كسى كه اين سنّت را تغيير داد و با سنّت مخالقت نمود معاويه بود. مشاهده مى فرماييد كه چگونه سنّتهاى اسلامى تابع هوا و هوس قرار گرفته و به بهانه دشمنى با اهل تشيّع هر تغييرى را جايز دانستند. متن عربى التختم فى اليسار مع أن السنه فى اليمين قال مصنف كتاب الهدايه وهو من الأحناف: المشروع التختم فى اليمين، لكن لما اتخذته الرافضه عاده جعلنا التختم فى اليسار. (1) وأوّل من اتخذ التختم باليسار خلاف السنه هو معاويه، (2) 1. عن الصراط المستقيم 2/ 510، ومنهاج الكرامه، ص 108، الغدير 10/ 210 2. ربيع الأبرار للزمخشرى: 4/ 24 گستره سنّت پيامبر بسيار وسيع و از مرز واجبات گذر ميكند و اعمال و امور مستحب و غير آن را نيز شامل مى شود. موضوعات مرتبط: برچسبها: شير گاو و گوسفند و فتواى خواهر و برادرى
به ياد داشته باشيد كه اگر چند نفر از شير يك گوسفند استفاده كنند خواهر و برادر رضاعى مى شوند و داستان محرميّت و حرمت ازدواج دامنگيرشان خواهد شد. شايد در آغاز از شنيدن و خواندن اين مطلب تعجّب كنيد و به دنبال گوينده و صاحب اين فتوا باشيد، و او را شخصى مجهول و بى اطلاع از احكام و دستورات شرع به ناميد. ولى وقتى كه گوينده اين سخن شخصى مانند محمّد بن إسماعيل بخارى صاحب و نويسنده كتاب صحيح باشد تعجّب شما بيشتر و بيشتر خواهد شد. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب ازدواج پدر با دختر
فتواى امام مالك و به تبع او شافعى در حلال بودن ازدواج پدر با دخترش كه از طريق غير مشروع يعنى زنا به دنيا آمده باشد و همچنين با خواهر و دختر پسر و دختر دخترش كه به همين روش به دنيا آمده باشند از فتواهاى نادر روزگار است و دليلى كه بر جواز آن نيز آورده است نادر تر از خود حكم و شنيدنى است. وى مى گويد: به اين دليل نكاح جايز است كه اين پدر و دختر شرعاً با يكديگر نسبتى ندارند و بيگانه هستند و چون از راه غير مشروع متولّد شده است ارث نمى برد و نفقه او هم واجب نيست. متن عربى حليه الزواج مع البنت من الزنا أفتى] المالك [بحليه الزواج من بنته من الزنا، ومن أخته وبنت ابنه، وبنت بنته، وبنت أخيه وأخته من الزنا، مستدلا بأنها أجنبيه منه، ولا تنتسب إليه شرعا، ولا يجرى التوارث بينهما، ولا تعتق عليه إذا ملكها، ولا تلزمه نفقتها، فلا يحرم عليه نكاحها كسائر الأجانب. (1) و أفتى الشافعى بحليه الزواج من بنته من الزنا، ومن أخته وبنت ابنه، وبنت بنته، وبنت أخيه وأخته من الزنا، مستدلا بنفس دليل الإمام مالك فى هذه المسأله كما مر آنفا. (2). وهذه المسأله ذكرها الفخر الرازى فى مناقب الشافعى مسلما بها ومدافعا فيها عنه. (3). إليها أشار الزمخشرى فى الأبيات المتقدمه بقوله: فإن شافعيا قلت قالوا بأننى أبيح نكاح البنت والبنت تحرم. (4) 1. المغنى لابن قدامه 7/ 485. 2. المغنى لابن قدامه 7/ 485 3. مناقب الإمام الشافعى، ص 532 4.. المغنى لابن قدامه 11/ 34، المحلى 6/ 87. موضوعات مرتبط: برچسبها: ترويج زنا با فتواهايى غير شرعى
اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پيچد سپس با زنى نزديكى كند ومنىاش را داخل رحم نريزد، نه غسل بر او واجب مى شود و نه حدّ زنا، و ضررى به عباداتش هم نمى زند. اين سخن از شخصى است بنام عبد القاهر تميمى كه سُبكى نويسنده كتاب طبقات الشافعيّه او را پيشوايى بزرگ وجليل القدر و دانشمندى كه آوازه علمى اش گيتى را فرا گرفته و علوم ودانشش به خراسان حمل مى شد معرّفى كرده است. ابن نُجيم حنفى با يك درجه تخفيف همين فتوا را بگونه اى ديگر صادر كرده ومى گويد: اگر مردى آلتش را در پارچه اى بپيچد و با زنى نزديكى كند پس اگر احساس لذّت كند و حرارت و گرماى درون را لمس كرد حجّ او باطل مى شود، وگر نه ضررى نخواهد داشت. أبو حنيفه نيز گفته است: اگر مردى در برابر قرار داد ده درهم با مادرش ازدواج و نزديكى نمايد زناكار نخواهد بود و حدّ زناكار هم بر وى جارى نمى شود، و اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پيچد و با زنى همبستر شود زناكار نيست و حدّ بر او جارى نمى شود. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب عجيب ترين فتوا
اگر مردى دخترش را كه در شرق جهان با وى زندگى مى كند به همسرى پسرى در آورد كه او در غرب جهان با پدرش زندگى مى كند و هيچگاه آن دو يكديگر را نبينند و از محل زندگى بيرون نروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او همان كسى خواهد بود كه در غرب دنيا زندگى مى كند، اگر چه هيچگاه همسرش را ملاقات نكرده و حتّى نديده باشد. و همچنين اگر كسى را از لحظه عقد ازدواج به مدّت پنج سال زير نظر نگهبانان زندانى كنند، سپس آزاد شود و به منزلش برود و تعدادى فرزند در كنار همسرش ببيند همه آنان فرزندان وى خواهند بود اگر چه فرصت يك لحظه ديدار و ملاقات با همسرش را پس از عقد نداشته است. كرامتى بزرگ سپس همين نويسنده مى گويد: اين امر امكانش دور از واقعيّت نيست، زيرا ممكن است بر اثر كرامت يكى از اولياء با آنكه مسافت بين زن و شوهر زياد است آن دو به ديدار يكديگر رسيده باشند و از اين راه فرزندى به وجود آمده باشد. قابل توجّه فرزندان بى سر پرست از معضلات جوامع بشرى بچّه هاى سر راهى يا همان فرزندان بى سر پرست هستند كه دولتها در صدد يافتن راه حلّ آن چانه زنى مى كنند، كه خوشبختانه سخنان و فتواهاى پيشين، راه حلّ آن را ابتدا بافتواهاى آبكى سپس از طريق كرامت و اعجاز يافته و مشكل بى پدرى ومادرى بعضى را پيدا كرده اند (دست مريزاد). اين سخنان را به دستگاه تجزيه و تحليل خود وارد كنيد سپس از او به خواهيد تا قضاوت كند، آيا جز خنده پاسخ ديگرى خواهيد شنيد؟ متن عربى إلحاق نسب المشرقيه بالمغربى إلحاق نسب المشرقيه بالمغربى، فإذا زوج الرجل ابنته وهى فى المشرق برجل هو وأبوها فى المغرب، ولم يفترقا ليلا ونهارا، حتى مضت مده سته أشهر، فولدت البنت فى المشرق، التحق نسب الولد بالرجل الذى هو وأبوها فى المغرب، مع أنه لا يمكنه الوصول إليها إلا بعد سنين متعدده، بل لو حبسه السلطان من حين العقد وقيده، وجعل عليه حفظه مده خمسين سنه، ثم وصل إلى بلد المرأه فرأى جماعه كثيره من أولادها، وأولاد أولادها، إلى عده بطون، التحقوا كلهم بالرجل الذى لم يقرب هذه المرأه ولا غيرها ألبته. 1. (الفقه الإسلامى للزحيلى 7/ 683 وفيه: فلو تزوج مشرقى مغربيه ولم يلتقيا فى الظاهر مده سنه فولدت ولدا لسته أشهر من تاريخ الزواج ثبت النسب، لاحتمال تلاقيهما من باب الكرامه، وكرامات الأولياء حق، فتظهر الكرامه بقطع المسافه البعيده فى المده القليله، ويكون الزوج من أهل الحظوه الذين تطوى لهم المسافات البعيده). شرح منهاج الكرامه- العلامهالحلى: 111. موضوعات مرتبط: برچسبها:
داشتن نُه همسر
ازدواج و پيوند زناشويى در بين تمام اقوام و ملل دنيا تابع قوانين وشرايط خاصّى است كه بر اساس آن زندگى اجتماعى شكل مى گيرد. اسلام در موضوع ازدواج قوانين مخصوص به خودش را دارد كه مسلمانان با پيروى از آن قوانين نظام زندگى خويش را شكل مى دهند. يكى از آن قوانين محدوديّت مردان در داشتن تعداد همسر است كه بيش از چهار همسر را جايز نمى داند. ولى متأسّفانه در لابلاى كتب حديثى و فقهى اهل سنّت روايات و فتواهايى ديده مى شود كه تعجّب و سؤال را در ذهن خواننده ايجاد مى كند. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
چهار هزار وهابى در ايران!!
اخيراً 4 هزار نفر از روحانيون وهابى تحت عنوان «طرح هجرت» وارد ايران شده است. بنابراين گزارش، اين افراد كه در چچن آموزش دينى و چريكى ديده اند، فعاليت هى تبليغى خود را در روستاها آغاز كرده اند. دولت عربستان در ادامه اقدامات ضدشيعى و ضد ايرانى خود با هماهنگى كشورهايى چون آمريكا و انگليس، اقدام به بسيج چريك هاى وهابى در ايران كرده است. به گزارش «شيعه نيوز» به نقل از انتخاب، اخيراً 4 هزار نفر از روحانيون وهابى تحت عنوان «طرح هجرت» وارد ايران شده است. بنابراين گزارش، اين افراد كه در چچن آموزش دينى و چريكى ديده اند، فعاليت هاى تبليغى خود را در روستاها آغاز كرده اند. اين گروه براى بيست هزار پايگاه تبليغى روستايى برنامه ريزى كرده و وسايلى چون دوربين و برخى وسال جاسوسى دراختيار دارند. به گزارش خبرنگار خبرگزارى انتخاب، اقدمات ضدشيعى دولت عربستان پس از آن عليه ايران قوت گرفته كه شنيده شده ملك عبدالله پادشاه اين كشور بودجه اى هنگفت براى اين اقدامات ضد ايرانى قرار داده است. موضوعات مرتبط: برچسبها: رفتار وهابيون پس از مرگ بنيانگذار وهابيت
هنگامى كه ابن تيميه از دنيا رفت، تشييع با شكوهى داشت، به گونه اى كه راه براى حركت جنازه تنگ شده بود و مردم از هر جا آمده بودند و بسيار شلوغ بود. مردم براى تبرك دستمال ها و عمامه هايشان را برروى نعش ابن تيميه انداختند و به دليل ازدحام جمعيت و علاقه مردم به وى تابوت او شكست و مردم براى تبرك آب باقى مانده از غسل اش را نوشيدند و بقيه سدرى را كه مربوط به غسل وى بود، ميان خود تقسيم كردند. زنان بسيار در تشييع وى حاضر شده بودند. روزهاى زيادى مردم نزد قبر وى رفت و آمد مى كردند و شب را كنار قبر وى به صبح مى رساندند (1) اينجاست كه بايد كسانى كه امروز از وهابيت هوادارى مى كنند، رفتار اقران ديروز خود را توضيح دهند. اگر شيعيان به خاطر احترام به بزرگان مذهب و فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه از دنيا رفته اند، سزاوار لقب مشرك هستند، چه تفاوتى وجود دارد، به سادگى اقرار كنيد كه تشييع كنندگان ابن تيميه نيز به دليل تبرك جستن به جنازه و آب غسل وى مشرك اند. چگونه است كه شيعيان با رفت و آمد و زيارت قبور امامان خود عليهم السلام، كارى ناشايست انجام داده اند، ولى نوشيدن آب غسل ابن تيميه و رفتن كنار قبر وى عين توحيد است؟! چگونه است كه اولين حلقه از تربيت شدگان ابن تيميه ملتزم به نظرات و تعاليم وى نبودند، اما شما پا را از آنان فراتر نهاده هر كس را كه خلاف گفته ابن تيميه عمل كند، مشرك مى ناميد؟ آيا گمان نمى كنيد كه اگر شيعه به خاطر اين اعمال مشرك باشد، تمام تشييع كنندگان و زيارت كنندگان ابن تيميه نيز همين وصف را خواهند داشت؟ آيا حاضر به انديشيدن هستيد يا بر قلوب تان قفل نهاده شده است؟ 1- البدايه و النهايه (معروف به تاريخ ابن كثير)، جلد 14، صفحه 156، ناشر: داراحياءالتراث العربى، بيروت، لبنان موضوعات مرتبط: برچسبها:
علماي شيعه در رواياتشان قائل هستند كه پيامبر اكرم (ص) در حال جنابت وارد مسجد شدند در حاليكه غسل را فراموش كرده بودند. (نقل روايت از ابو هريره ميباشد).
جواب اجمالي: در جواب بايد گفت: اولًا: اين حديث در كتابهاي حديثي شيعه وجود ندارد. ثانياً: راوي حديث ابوهريره است كه مورد وثوق نبوده و اصحاب پيامبر (ص) او را به جعل حديث متهم ميكردند، حتي خليفه دوم عمر او را بدين جهت تازيانه زده است. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
نظر صحيح در باره رجعت چيست؟
در توضيح رجعت بايد گفت: الف- مراد از «رجعت»، بازگشت جمعى از مؤمنان و جمعى از كفار به دنيا در دوران ظهور امام زمان (ع) است و اين امر محال نيست و ده ها بلكه صدها روايت بر آن وارد شده است و از اعتقاد به آن مشكلى پيش نمىآيد ولى بعضى از اهل سنت در ردّ و انكار آن، پافشارى مىكنند. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
اولين بار چه كسى از زيارت قبر پيامبر (ص) جلوگيرى كرد؟
حاكم نيشابورى (متوفاى 405 ه خ) از داود بن ابو صالح نقل مىكند: روزى مروان حَكَم ديد كه شخصى صورت خود را بر قبر پيامبر (ص) گذاشته است، با شتاب سوى او آمد و گردن او را گرفته، از جاى بلند كرد و گفت: مىدانى چه مىكنى؟! منظور وى اين بود كه چرا به زيارت سنگ و كلوخ آمده اى! زائر كه ابو ايوب انصارى- از صحابه پيامبر (ص)- بود گفت: آرى خوب مىدانم كه چه مىكنم! من هرگزبه زيارت سنگ نيامدهام، بلكه بهزيارت پيامبر (ص) آمدهام. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب |
| |